ثواب زیارت امام حسین علیه السلام
وظایف عاقل
جزئیت یا عدم جزئیت عمل مستحبی در عبادتِ واجب(بخش اول)
بررسی اطلاق یا عدم اطلاق تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در مجعول
بررسی قول شیخ انصاری مبنی بر ضرورت پذیرش مطلق روایات بنوفضال
مکاسب از آغاز تا کنون (بخش اول)
پیاده روی اربعین(حرکت عشق و ایمان) در روایات اهل بیت
ثواب زیارت امام حسین علیه السلام
امام صادق می¬فرمایند: لَوْ يَعْلَمُ زَائِرُ الْحُسَيْنِ مَا يَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا يَصِلُ إِلَيْهِ مِنَ الْفَرَحِ وَ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمة وَ الْأَئِمَّةِ وَ الشُّهَدَاءِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ مِنْ دُعَائِهِمْ لَهُ وَ مَا لَهُ فِي ذَلِكَ مِنَ الثَّوَابِ فِي الْعَاجِلِ وَ الْآجِلِ وَ الْمَذْخُورِ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ لَأَحَبَّ أَنْ يَكُونَ مَا ثَمَّ دَارَهُ مَا بَقِي. 1
اگر زائر امام حسین بداند (که با زیارت امام حسین) چه سرور و شادی در دل پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین وحضرت فاطمه زهرا و ائمه و شهدای اهل بیت وارد کرده و چه (خیری) از ناحیه دعای ایشان برایش حاصل شده است و همچنین چه ثوابی در دنیا و آخرت و نزد خداوند برایش ذخیره شده همیشه دوست می¬داشت که منزلش نزد امام حسین باشد (همیشه زائر امام باشد)
---------------------------------------
1. ابن قولویه، کامل الزیارات، 1356ش، ص297.
وظایف عاقل
عَنْ أَبِى عَبْدِاللهِ: فِى حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ: عَلَى الْعَاقِلِ أَن يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقبِلًا عَلَى شَأنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه. 2
طلبه بايد آشنا به وضع زمان باشد، بايد موقعيت خودش را درك كند و بداند كه طلبه اين زمان، طلبه بعد از انقلاب، طلبه در نظام وحكومت اسلام، غير از طلبه بيست سال پيش است؛ چرا كه انقلاب اسلامى علاوه بر آن كه نظر جامعه خودمان را به اسلام معطوف داشته فريادش براى دنيا نيز بلند است.
مسئوليت امروز طلبه اين است كه درس بخواند؛ مبادا تحت تأثير حرفهاى جاهلانه يا مغرضانه واقع شود و وقت گرانقدر خودش را با اين حرفهاى بيجا و پرداختن به مسائل بى فايده تلف كند.
مرجع تقليد امروز بايد غير از مرجع تقليد آن روز باشد. مرجع تقليد آن روز يك رساله توضيح المسائل داشته و جز پاسخ به استفتائات و أخذ و پخش وجوه شرعيه، مسئوليت ديگرى نداشت؛ اما مرجع تقليد امروز بايد آماده تربيت افرادى باشد كه بتوانند با وسايل و امكاناتِ روز، اسلام را - آن هم با زبان روز و با طرز فكرى كه حاكم بر ملّتها و دانشمندان است- در سراسر جهان مطرح كنند. از اين روآشنايى به زمان، مطلب بسيار مهم و حساسى است.
---------------------------------------
1. برگرفته از کتاب اخلاق فاضل(سلسله درسهای اخلاقی، اعتقادی آیت الله العظمی فاضل لنکرانی)، صص 32-34؛ به تلاش مصطفی نیکزاد آملی.
2 . مرحوم کلینی، الکافی، 1407ق، ج2، باب الصمت و حفظ اللسان، ص116.
جزئیت یا عدم جزئیت عمل مستحبی در عبادتِ واجب(بخش اول)
در میان اجزای واجب، عمل یا اعمالی به عنوان مستحب وارد شده (برای مثال قنوت در نماز) که به تبع آن پرسشهای مختلفی در رابطه با آن مطرح گردیده است؛ مثلا این پرسش مطرح شده که آیا تقدیم و یا تأخیر عمدیِ عمل مستحبیای که در ضمن واجب انجام میشود، موجب بطلان آن واجب عبادی خواهد شد و یا آنکه ریا در عمل مستحبیای که در واجب انجام میشود، چه حکمی دارد؟
بایسته ذکر آنکه اصل اینکه یک عمل مستحبیای که در ضمن واجب انجام میشود از حیث حکم، مستحب باشد و در عین حال به عنوان جزئی از اجزای آن واجب قلمداد شود، از دیدگاه برخی از فقهای معاصر یعنی مرحوم حکیم و مرحوم خوئی مورد مناقشه قرار گرفته است2 البته این مناقشه پیشتر مطرح نبوده و به نظر میرسد دلیل آن، بدیهی دانستن جزئیت عمل مستحبی در واجب و ارتکاز متشرعین در این رابطه بوده است. به هر حال از آنجا که این مسئله دارای اثر فقهی است بررسی دقیق آن حائز اهمیت است.
تحقیقات حاکی از آن است که در این مسئله سه رأی وجود داشته و یا از متون علمی قابل استنباط است؛ الف- عدم جزئیت و ظرف بودن واجب بر اجزای مستحب3؛ ب- جزئیت فرد4 و ج- جزئیت ماهیت. 5 در این شماره، تنها به بررسی و نقد رأی نخست خواهیم پرداخت و نقد و بررسی دو دیدگاه دیگر در شمارگان بعدی انتشار خواهد یافت.
نظریه نخست: عدم جزئیت مستحب در واجب
برخی از بزرگان با اشکالات و مناقشاتی که در جزء بودن مستحب در واجب مطرح کردهاند قائل به عدم جزئیت مستحب در واجب شده و واجبات را نه جزء که محل و ظرف برای وقوع این مستحبات برشمردهاند. در ذیل نخست ادله این نظر بیان خواهد شد و سپس نقدهای وارد بر آن از منظر خوانندگان محترم خواهد گذشت.
الف- ادله قول به عدم جزئیت مستحب در واجب
قائلین به عدم جزئیت مستحب در واجب در مجموع به یکی از این دو دلیل تمسک نمودهاند؛ 1- صدق ماهیت بدون انجام آن مستحب؛ 2- تنافی بین استحباب و وجوب. در ذیل هر یک از این دو دلیل توضیح داده میشود:
1- صدق ماهيت، بدون مستحب
یکی از استدلالهایی که برای عدم جزئیت اعمال مستحبی ارائه شده است این است که ماهیت عمل واجب بدون اجزای مستحبی دچار تغییر نمیشود؛ این استدلال از مرحوم حکیم است که میفرماید: «در این که اجزای مستحبی اجزای حقیقی واجب باشند جای تأمل است زیرا آنها جزء ماهیت نیستند به این دلیل که ماهیت بدون آنها نیز صادق است و این در حالی است که صدق کل بدون جزء آن ممتنع است.» 6
2- تنافی بین استحباب و وجوب
شاید عمده دلیل مخالفین جزئیت عمل مستحبی که در ضمن واجب انجام شده آن است که اگر جزء مستحب جزئی از واجب باشد باید مانند سایر اجزای واجب، تعبد به آن واجب باشد؛ چرا که امر وجوبی -که به طبیعت و ماهیت تعلق میگیرد- به هر آنچه که ماهیت بر آن منطبق میشود سرایت میکند و اگر فرض بر این باشد که چیزی جزء فرد ماهیت باشد به صورت ضمنی، موضوع انطباق خواهد بود و وجوب به آن نیز تعلق خواهد گرفت در حالی که فرض بر این است که این اجزای واجب نیستند و این کاشف از عدم جزئیت آنهاست. 7
ب- نقد ادله عدم جزئیت مستحب در واجب
دلایل نظریه عدم جزئیت به استدلالهای گوناگون مورد نقد برخی از فقها قرار گرفته است که عمده آنها عبارت است از: 1-تنافی فهم متشرعه با قول به ظرفیت و عدم جزئیت عمل مستحبی در واجب و2-تفاوت مرکبات اعتباری با مرکبات حقیقی.
1- تنافی فهم متشرعه با ظرفیت و عدم جزئیتِ عمل مستحبی در واجب
اینکه واجبی مانند نماز، برای انجام برخی از مستحبات تنها به عنوان یک محل و ظرف باشد، با فهم متشرعین ناسازگار است و اینکه چنین نکتهای از دیدگاه آنها مغفول مانده باشد بسیار بعید است و به همین دلیل میتوان ادعا کرد تا پیش از معدود اشکالاتی که برخی از معاصرین به جزئیت مستحب در واجب گرفته باشند، بدون اشکال، متشرعین، عمل مستحب در واجب را از اجزای آن واجب بر میشمردند.
2- تفاوت مرکبات حقیقی و مرکبات اعتباری
استدلال به اینکه ماهیت بدون جزء مستحب صادق است و این نشان دهنده عدم جزئیت مستحب در واجب است، مورد نقد برخی از فقها قرار گرفته است. مرحوم میرزا تقی قمی با طرح یک سؤال وارد نقد این استدلال شده و مینویسد: «رکوع رکعت سوم از نماز مغرب آیا جزء نماز است یا خیر؟ در حالی که شکی در جزئیت آن در نماز نیست ولی در عین حال بدون آن نیز ماهیت نماز صادق است بنابراین نمیتوان به صرف صدق ماهیت بدون یک جزء در نماز نتیجه گرفت که آن عمل، جزء نماز نیست.» 8 ایشان در ادامه برای مطلب خود مثالی نیز ارائه میکند و مینویسد: «همانگونه که یک خانه بدون سرداب نیز خانه است این سبب نمیشود که گفته شود در صورتی که خانهای سرداب داشته باشد، آن سرداب، جزء ماهیت خانه نیست.» 9 ایشان در بیان سّر این امر معتقد است که مرکبات اعتباری همانند مرکبات حقیقی نیست که جزء یا اجزای در آن (ضرورتا) مقوم مرکب و فقدان آن، موجب فقدان مرکب باشد. 10 مرحوم ایروانی نیز در تقریری دیگر در این باره مینویسد: «در مرکب اعتباری مانند نماز ممکن است چیزی در ماهیت به درجه ضعیفی دخیل باشد به گونهای که اقتضای استحباب کند نه لزوم؛ چرا که اعتبار، سهول المؤنه است. 11 وی برای ادعای خویش در ادامه شاهدی نیز ذکر میکند و مینویسد: «چگونه ممکن است در مرکبات اعتباری یک جزء در صورت وجود، جزء واجب باشد ولی در صورت عدم جزء محسوب نشود؛ مانند تشهد که در صورت فراموشی جزء نماز نیست. وقتی چنین چیزی ممکن است به طریق اولی اعتبار جزئیت برای مستحب در واجب ممکن خواهد بود.» 12
---------------------------------------
1. رضا پورصدقی، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. مرحوم حکیم، مستمسك العروة الوثقى، 1416ق، ج7، ص377؛ محقق خوئی، القواعد الفقهية و الاجتهاد و التقليد(دراسات)، 1419ق، ج4، ص299.
3. برای نمونه ن.ک: مرحوم حکیم، مستمسك العروة الوثقى، 1416ق، ج7، ص377؛ سید عبد الأعلی سبزواری، مهذب الأحكام، 1413ق، ج8، ص179؛ مرحوم بحرانی، سند العروة الوثقى - كتاب الطهارة، 1415ق، ج4، ص16؛ فیاض کابلی، تعاليق مبسوطة على العروة الوثقى، ج3، ص269.
4. تقرير بحث السيد البروجردي، 1416ق، ج2، ص110؛ مرحوم اشتهاردی، مدارك العروة، ج17، ص397 .
5. شيخ انصاري، كتاب الطهارة، 1415ق، ج2، ص103؛ رسائل آل طوق القطيفي، 1422ق، ج2، ص42.
6. مرحوم حکیم، مستمسك العروة الوثقى، 1416ق، ج7، ص377.
7. موسوعة الإمام الخوئي، 1419ق، ج14، ص30؛ مرحوم حکیم، مستمسك العروة الوثقى،1416ق، ج7، ص377؛ فیاض کابلی، تعاليق مبسوطة على العروة الوثقى، 1422ق، ج4، ص65.
8. مزحوم طباطبایی قمی، مباني منهاج الصالحين، 1426ق، ج5، ص369.
9. همان.
10. همان.
11. مرحوم ایروانی، دروس تمهيدية في القواعد الفقهية، 1426ق، ج1، ص59.
12. همان.
بررسی اطلاق یا عدم اطلاق تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در مجعول
از برخی از آیات و روایات استفاده میشود که چنین نیست که جعل احکام الهی در همه موارد تابع مصالح و مفاسد موجود در مجعول (فعل) باشد، بلکه گاهی نکات بیرونی است که در جعل شارع تأثیر گذار بوده و مصلحت در اصل جعل آن حکم است. دلایل این سخن از آیات و روایات، به اجمال به قرار زیر است:
الف. آیات
1-سوره مبارکه بقره، آیه شریفه143: «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ»؛ ما آن قبلهاى را كه قبلاً بر آن بودى (بيت المقدس) تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از رسول خدا پيروى مىكنند از آنها كه به جاهليت باز مىگردند باز شناخته شوند.
2-سوره مبارکه أنعام، آيه شریفه146: «وَ عَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ»؛ بر يهوديان، هر حيوان ناخن دار (حيواناتى كه سُم يكپارچه دارند) را حرام كرديم و از گاو و گوسفند، پيه و چربيشان را تحريم نموديم، مگر چربىهايى كه بر پشت اينها قرار دارد، و يا در لا به لاى أمعاء و دو طرف پهلوها و يا آنها كه با استخوان آميخته است؛ اين را به خاطر ظلم و ستمى كه مىكردند، به آنها كيفر داديم و ما راست مىگویيم»
تعبیر «ذلک جزیناهم ببغیهم» به وضوح میرساند که مصلحت در جعل بوده است نه در مجعول.
3-سوره مبارکه نساء، آیه شریفه160: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً»؛ به خاطر ظلم يهود قسمتى از غذاهاى پاكيزه را كه ذاتاً حلال بود بر آنها تحريم كرديم؛ چرا كه مردم را از راه خدا باز مىداشتند».
در این آیه شریفه مانند آیه قبلی، ظلم یهود علت جعل حرمت طیّبات قرار گرفته است بدین معنا که موضوع حرمت از طیّبات است، ولی به خاطر ظلم یهود حرام گشته است.
4- سوره مبارکه مائده، آیه شریفه94: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ.»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه (به نزديكى شما مىآيند و) دستها و نيزههاى شما به آنها مىرسد، مىآزمايد، تا معلوم شود چه كسى از خدا به وسيله ايمان به غيب مىترسد، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكى خواهد داشت.
ب. روایات
1-«صحیحه زرارة عن ابی جعفر علیه السلام: وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ دِيَةَ الْعَيْنِ وَ دِيَةَ النَّفْسِ وَ حَرَّمَ النَّبِيذَ وَ كُلَّ مُسْكِرٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ جَاءَ فِيهِ شَيْءٌ. قَالَ نَعَمْ لِيَعْلَمَ مَنْ يُطِيعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَعْصِيهِ»؛ امام باقر فرمودند: رسول خدا دیه چشم و ديه نفس را خود مقرر داشت و نبيذ و كليه مسكرات را حرام نمود. مردى پرسيد: آيا رسول خدا اين احكام را خود وضع نمود، بدون اينكه از طرف خدا چيزى در اين باره رسيده باشد؟ حضرت فرمود: آرى، و آن بدين سبب بود كه كسانى كه اطاعت از رسول خدا مىكنند از آنان كه اطاعت نمىكنند، مشخص شوند. 2
2-«صحیحه زراره و محمد بن مسلم عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِنَّمَا الْوُضُوءُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يُطِيعُهُ وَ مَنْ يَعْصِيهِ» امام باقر فرمود: وضو حدی از حدود الهی است تا خداوند اشخاص مطیع را از اشخاص عاصی بشناسد.» 3
از منظر دلالی به نظر میرسد صحیحه اول، در نفی مصلحت در مجعول، ظهور قوی دارد، ولی استدلال به صحیحه دوم محل اشکال باشد؛ زیرا دو روایت وجود دارد که در آنها همه تکالیف را امتحان الهی دانسته در حالی که قطعا بسیاری از احکام شرع تابع مصالح و مفاسد در مجعول است پس معلوم میشود که مراد از این تعبیر، نفی مصلحت در مجعول نیست. متن دو روایت مذکور به قرار زیر است:
الف- «عَن حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ فِيهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ فِيهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ.» ؛4 امام صادق فرمودند: هيچ قبض و بسطى (تنگى و فراخى، بستن و گشودنى) نباشد جز آنكه براى خدا نسبت به آن خواست و حكم و آزمايش است.
ب-«ثُمَّ أَمَرَنَا لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِيَبْتَلِيَ شُكْرَنَا»؛ امام سجاد فرمودند: سپس خداوند به ما امر نمود تا میزان اطاعت ما را بسنجد و نهی کرد تا شکرگزاری ما را بیازماید. 5
البته در مورد این نظریه شبهاتی وجود دارد که در ذیل به بررسی آنها میپردازیم:
1. روایت راجع به وضو، خلاف وجدان است؛ زیرا نوعا انسان با وضو گرفتن احساس معنویت و تقرب مینماید. پس معلوم میشود در خود وضو گرفتن، مصلحتی وجود دارد.
پاسخ:
نخست آنکه؛ ممکن است این قرب به خاطر قصد قربتی باشد که شخص در وضو گرفتن دارد. دوم آنکه؛ ممکن است خود وضو مصلحت غیر ملزمه داشته باشد و الزام آن به خاطر مصلحت در جعل باشد.
2. در خصوص روایت راجع به وضو که مصلحت را در اصل جعل و نه مجعول قرار داده است، معارضی وجود دارد و آن آيه شريفه 6 از سوره مبارکه مائده است که خداوند در آن ميفرمايد: «مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْكُم مِّنْ حَرَج وَ لَكِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَكُمْ»؛ خداوند اراده نکرده که شما را به سختی بیندازد بلکه اراده نموده شما را پاک نماید. بنابراین سخن علت جعل وجوب وضو همان تطهير است و مصلحت در متعلق است و نه در جعل.
پاسخ:
ممکن است وضو مصلحت غیر ملزمه داشته باشد و الزام آن به خاطر مصلحت در جعل باشد و این برداشت، مقتضای جمع بین روایت مذکور و آیه شریفه است.
1. ادله نفی لزوم وجود مصلحت در مجعول، معارضاتی دارند. در ذیل این معارضات بیان میشود:
الف- رسول اکرم در حجّۀ الوداع فرمودند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْه»؛ اى مردم، قسم به خدا هیچ چیزی وجود ندارد که سبب نزدیکی شما به بهشت و دوری شما از جهنم شود مگر این که من شما را به آن امر نمودم، و هیچ چیزی وجود ندارد که شما را به آتش جهنم نزدیک و از بهشت دور کند مگر این که شما را از آن نهی کردم. 6 ظهور اين روايات در اين هست که خود متعلق، داراي مصلحت هست، نه جعل آنها.
پاسخ:
روایت حجّۀ الوداع معارض مطلب فوق نیست؛ زیرا حضرت فرمودهاند که هر آن چیزی که مصلحت دارد بدان امر کرده و هر چیزی که مفسده دارد از آن نهی کردم ولی ممکن است برخی از اوامر مصلحت در مجعول نداشته یا برخی نواهی مفسده در مجعول نداشته باشد و به عبارت دیگر ملازمه مستفاد از این روایت از یک طرف است نه دو طرف، یعنی هر جا مصلحت در مجعول است امر به آن شده است ولی این به این معنا نیست که هر جا امر شود مصلحت در مجعول وجود دارد.
ب-در آیه شریفه157 از سوره مبارکه أعراف خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث»؛ برای آنها طیبات را حلال و خبائث را حرام میکند.مفاد آیه آن است که به هر چه امر شده ذات عمل در آن طیب بوده و از هر چه نهی شده، خبیث بوده است.
پاسخ:
عین پاسخ شبهه دوم در اینجا جاری میگردد.
ج-در نامه 31 از نهج البلاغه، امیر المؤمنین علی به امام حسن میفرمایند: «فإنّه لم یأمرک إلّا بحسنٍ و لم ینهک إلّا عن قبیحٍ»؛ خداوند تنها تو را به امر نیکو امر کرده و از امر ناپسند نهی نموده است.
پاسخ:
این روایت به قرینه سایر آیات و روایات حمل بر غلبه میشود.
د-صحیحه مسعدۀ بن زیاد عن أبی عبدالله: لَا يَكْرَهُ إِلَّا كُلَّ قَبِيحٍ»؛ امام صادق فرمودند: خداوند تنها از امور ناپسند کراهت دارد.7
پاسخ:
این روایت مانند روایت قبلی حمل بر غلبه میشود.
ه- عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ حَرَّمَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْخَمْرَ وَ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَمْ يُحَرِّمْ ذَلِكَ عَلَى عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ سِوَاهُ رَغْبَةً مِنْهُ فِيمَا حَرَّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا زُهْداً فِيمَا أَحَلَّ لَهُمْ وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ عَلِمَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَقُومُ بِهِ أَبْدَانُهُمْ وَ مَا يُصْلِحُهُمْ فَأَحَلَّهُ لَهُمْ وَ أَبَاحَهُ تَفَضُّلًا مِنْهُ عَلَيْهِمْ بِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَصْلَحَتِهِمْ وَ عَلِمَ مَا يَضُرُّهُمْ فَنَهَاهُمْ عَنْهُ وَ حَرَّمَهُ عَلَيْهِم.»؛ امام صادق فرمود: خداوند به خاطر رغبت در محرمات، آنها را حرام نکرده است و به جهت زهد، حلالها را جایز قرار نداده است، بلکه خلق را آفرید و نسبت به چیزهایی که مفید برای بدن مخلوقات بود آگاهی داشت پس آنها را از روی لطفش حلال قرار داد و هم چنین نسبت به چیزهایی که برای مخلوقات ضرر دارد آگاهی داشت و آنها را حرام کرد. 8
پاسخ:
این روایت تنها در مورد خوردنیها و آشامیدنیها است، علاوه بر این که قابل حمل بر غلبه میباشد.
و-امام رضا در جواب نامه محمّد بن سنان نوشت: «نامه تو به دستم رسيد، در آن نوشته بودى برخى از اهل قبله (مسلمانان) معتقدند كه خداوند تبارك و تعالى چيزى را حلال و حرام نكرده؛ زيرا علت حلال و حرام نكردن بيشتر و محكمتر از علت تعبد به آنها است.كسى كه اين اعتقادش باشد در گمراهى قرار گرفته و به خسران آشكارى مبتلا شده است زيرا اگر چنين باشد كه ايشان معتقدند بايد خداوند بندگانش را به تحليل محرّمات و تحريم محلّلات متعبّد ساخته باشد حتى ترك نماز و روزه و رها كردن آنچه از اعمال نيك است و انكار ذات اقدسش و نفى انبيا و رسل و كتب آسمانى و انكار حرمت زنا و سرقت و تحريم نكاح محارم و اشباه اينها را بايد مباح دانسته و متعبد به آنها نباشيم زيرا علت در تحليل محللات و تحريم محرمات فقط تعبد به آنها است نه چيزى ديگر و وقتى آنها منتفى شدند تعبد نيز منتهى است در حالى كه عدم تعبد به محرمات و محللات موجب فساد تدبير عالم و فنا مخلوقات مىباشد و با اين استدلال مقاله اين معتقدين باطل مىگردد چنانچه حق تعالى با همين بيان سخن اين قائلين را ابطال فرموده است.
سپس حضرت مىفرمايند: اين طور يافتهايم آنچه را حق تعالى حلال كرده در آن براى بندگان صلاح بوده و بقايشان وابسته به آن است و جملگى به آن نياز داشته و مستغنى از آن نيستند و آنچه را كه حرام كرده بندگان به آن محتاج نبوده و موجب فساد و فنا و هلاكتشان مىباشد»9
پاسخ:
حضرت در مقابل نظریهای که تبعیت احکام از مصالح در مجعول را به طور کلی منکر است این فرمایش را ایراد فرمودهاند علاوه بر اینکه این روایت نیز به قرینه سایر آیات و روایات حمل بر غلبه میشود.
نتیجه
از آیات و روایات استفاده گردید که چنین نیست که جعل احکام الهی در همه موارد تابع مصالح و مفاسد موجود در مجعول (فعل) باشد، بلکه گاهی نکات بیرونی است که در جعل شارع تأثیر گذار بوده و مصلحت در اصل جعل آن حکم است.
---------------------------------------
1. سید حسین منافی، دانشآموخته مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. مرحوم کلینی، الكافي، 1407ق، ج1، ص 267.
3. مرحوم کلینی، الكافي، 1407ق، ج3، ص21.
4. مرحوم کلینی، الكافي، 1407ق، ج1، ص152.
5. الصحيفة السجادية، 1418ق، ص32.
6. مرحوم کلینی، الکافی، 1407ق، ج2، ص74.
7. مرحوم کلینی، الكافي، 1407ق، ج6، ص432.
8. مرحوم کلینی، الكافي، 1407ق، ج6 ، ص242.
9. ابن بابویه، علل الشرائع، 1386ق، ج2، ص592.
بررسی قول شیخ انصاری مبنی بر ضرورت پذیرش مطلق روایات بنوفضال
از نظرات رجالی که شیخ انصاری در کتاب شریف مکاسب به آن اشاره نموده است، قبول روایات بنو فضال میباشد، ایشان در این باره میفرماید: «و في السند بعض بني فضّال، و الظاهر أنّ الرواية مأخوذة من كتبهم التي قال العسكري عند سؤاله عنها: خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا ، ففيه دليل على اعتبار ما في كتبهم، فيُستغنى بذلك عن ملاحظة من قبلهم في السند»2 همچنین ایشان در کتاب الصلاة میفرماید: «و هذه الرواية و إن كانت مرسلة إلّا أنّ سندها إلى الحسن بن فضّال صحيح، و بنو فضّال ممّن أمر بالأخذ بكتبهم و رواياتهم»3
روایتی که شیخ به آن اشاره نموده است در کتاب الغیبة شیخ طوسی میباشد: «عن أبي محمّد المحمّدي قال: و قال أبو الحسين بن تمام حدّثني عبد اللّه الكوفي خادم الشيخ الحسين بن روح قال سئل الشيخ- يعني أبا القاسم - عن كتب ابن أبي العزاقر بعد ما ذمّ و خرجت فيه اللّعنة، فقيل له فكيف نعمل بكتبه و بيوتنا منها ملأى؟ فقال أقول فيها ما قاله أبو محمّد الحسن بن علي و قد سئل عن كتب بني فضّال، فقالوا: كيف نعمل بكتبهم و بيوتنا منها ملأى؟ فقال: خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا».4
در توضیح روایت مذکور باید گفت که ابن ابی عذاقر همان شلمغانی است که از علمای شیعه محسوب میشده و دارای کتاب یا کتابهای معروفی بوده و مورد عمل و اعتماد بوده است ولی به علت حسادت به جناب حسین بن روح از طریق مستقیم منحرف شده و درباره او ذم و لعن وارد شده است. 5 بعد از انحراف اعتقادی او شبههای نسبت به اخذ به کتب او پیش آمده که آیا ضعف اعتقادی او مانع از اخذ به روایات او میشود یا خیر. مانند همین شبهه در مورد بنو فضال نیز وجود داشته است زیرا آنها بنا به قول مشهور فطحی مذهب بودهاند و احتمال میرفته که ضعف مذهبی ایشان مانع اخذ به روایات آنها باشد. طبق این روایت جناب حسین بن روح اعلام میکند وظیفه نسبت به شلمغانی مانند وظیفه نسبت به روایات بنو فضال است و آن عمل به روایات آنها همراه با احتراز از اعتقادات باطلشان میباشد.
شیخ از این روایت اینگونه فهمیده است که ما مأموریم به اخذ به روایات بنوفضال مطلقا و اگر سند تا یکی از ایشان تمام باشد و روایت ایشان ثابت شود ادامه سند نیازی به بررسی ندارد .
در نقد کلام شیخ باید گفت این روایت هم اشکال سندی دارد و هم در دلالت تمام نیست؛ نخست از منظر سندی آن که «عبد اللّه الكوفي خادم الشيخ الحسين بن روح» توثیقی ندارد و اینکه خادم جناب حسین بن روح بوده نیز دلیل بر وثاقت نیست. از منظر دلالی هم همانطور که محقق خویی نیز فرمودهاند: «این روایت بنا بر فرض صدور نیز قابل اخذ نیست زیرا در مقام پاسخ به شبهه موجود در مورد بنو فضال بوده است و آن شبهه این است که آیا فساد عقیده موجب عدم جواز اخذ به روایات شخص میشود یا خیر که در جواب گفته میشود به روایات آنها اخذ کنید ولی از اعتقادات باطلشان بپرهیزید و این دیگر به این معنا نیست که به همه روایاتشان حتی روایاتی که از افراد مجهول یا ضعیف دارند اخذ کنید.» 6
---------------------------------------
1. محمد فائزی، دانشآموخته مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. شيخ انصاري، كتاب المكاسب، 1415ق، ج4، ص367.
3. شيخ انصاري، كتاب الصلاة، 1415ق، ج1، ص36.
4. شیخ طوسی، كتاب الغيبة، 1411ق، ص389 به نقل از: جعفر سبحانی، كليات في علم الرجال، 1410، ص371.
5. در رجال نجاشی، 1365ش، (بابالميم، ص378) درباره محمد بن علی شلمغانی آمده است: «محمد بن علي الشلمغاني: أبو جعفر المعروف بابن أبي العزاقر كان متقدما في أصحابنا فحمله الحسد لأبي القاسم الحسين بن روح على ترك المذهب و الدخول في المذاهب الرديئة (الردية) حتى خرجت فيه توقيعات فأخذه السلطان و قتله و صلبه الخ».
6. محقق خوئی، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، 1413ق، ج1، ص 68.
مکاسب از آغاز تا کنون (بخش اول)
در میان کتابهای فقهی متنوع از شیخ انصاری، کتاب «المکاسب المحرمة» که به اختصار «مکاسب» خوانده میشود، بیشتر مشهور و متداول بوده و بیش از یک قرن و نیم است که در حوزههای علمیه محور تدریس، پژوهش و گفتگوی علمی اندیشوران قرار دارد. متانت، تتبع و ابداع، شاخصه این کتاب شریف است.
این سه اصل در تمام «مکاسب» به چشم میخورد و نسبت به آثار گذشتگانی مانند صاحب جواهر و صاحب مقابس از اهمیت بالاتری برخوردار است. در این نوشتار سعی داریم مراحل نگارش این کتاب توسط مرحوم شیخ؛ میزان انعکاسی که از نظرات ایشان در آن شده است؛ تأثیری که «مکاسب» در سالیان بعد بر فقه شیعه و محافل علمی گذاشته و میگذارد و در نهایت جایگاه فعلی آن از جهت انتساب به شیخ را به اختصار مورد بررسی قرار دهیم.
**مراحل نگارش کتاب مکاسب
یکم) شرکت در درس اساتید
اگر چنین است که در مکاسب، مطالب تأسیسی فرعی و اصلی شیخ فراوان است، پس انگیزه اصلی شیخ از نگارش این کتاب را هم باید طرح همین مبانی قلمداد کرد. این مقدار از تأسیس در کتابهای دیگر شیخ از قبیل کتاب الطهارة، کتاب الصلاة و ... دیده نمیشود، گرچه این کتابها هم خالی از نوآوری نیست اما هرگز در سطحی که تحول در یک باب فقهی ایجاد کند و به عنوان محور درس انتخاب شود، نبوده است، برای مثال؛ یکی از اساتید ماهر و متتبع فقه در مورد سایر آن دسته از آثار شیخ که در مورد عبادات نوشته شده فرموده است:
«در این بخش بدون شک باید اعتراف کرد در بعضی از مسائل مرحوم شیخ یک نوع ابتکار و حسن ذوق و استنباط بسیار زیبا و لطیف دارد که به حسب ظاهر در نوشتههای قبل از ایشان کمتر برخورد میکنیم. تأثیر اندیشههای والای شیخ در کل مسائل عبادات فقه اگرچه چندان واضح نیست، اما بدون شک تأثیر ایشان در بعضی از مسائل این بخش فقه در حد ابداع به حساب میآید.» 2
از آن جا که در حوزه علمیه شیوه اندیشیدن فردی محض نیست و حک و اصلاح یک نظریه علمی با شرکت در درس و مباحثه و تدریس سامان مییابد، میبایست طی این مراحل را در مورد کتاب مکاسب جستجو کنیم.
جناب شیخ انصاری در طول تحصیل خویش حتی به اجازه اجتهاد گرفتن هم مغرور نشده3 و سالیانی درس اساتید مهم را درک کرده و ابوابی از فقه را از آنها آموخته است. 4 اما با توجه به آثار خود شیخ و نیز از جهت زمانی، برخی از اساتید وی بیشتر از سایرین بر او مؤثر بودهاند:
الف) شریف العلماء مازندرانی (م 1246)
شیخ در دو سفر یک بار چهار سال و بار بعد حدود یک سال از وی استفاده نموده است. تأثیر وی بر شیخ در اصول بیشتر بوده تا جایی که برخی افراد رسائل را تقریر شریف العلماء دانستهاند. 5 شیخ البته تقریراتی از ایشان در اصول عملیه داشته ولی دیدگاههای وی را در رسائل نقد کرده است. اما از تعابیری مانند «بعض مشايخنا طاب ثراه» و «بعض مشايخنا قدّس اللّه نفسه» و «الاستاذ قدّس سره» و «بعض مشایخنا المعاصرین» نشانگر میزان اعتقاد و رابطه علمی با وی است.
شریف العلماء بر اساس گزارش مرحوم تنکابنی، در زمان حضور شیخ درس فقه نداشته تا این که به اصرار درسی شروع میکند:
شریف العلماء «در مدت هشت ماه بیع فضولی را تدریس فرمود به نحوی که هیچ فقیهی بدان نحو متعرض نشد. و شیخ مرتضی ششتری که از تلامذه او بود، در کتاب متاجر بعضی از تحقیقات استادش شریف العلماء را نقل فرموده»6 است.
چون نوشتهای از شریف العلماء نداریم که به کمک آن میزان تأثیر وی بر ابتکارات شیخ انصاری معلوم شود، نمیتوانیم در مورد کیفیت و کمیت این تأثیر بر اساس گزارش مرحوم تنکابنی قضاوت صحیحی انجام دهیم. اما شیخ در بحث کشف حکمی از بیع فضولی (که بنابر گزارش فوق در نزد شریف العلماء آن را خوانده است) صریحا از این استاد خود نام برده و نوشته است کسی دیگر را نمیشناسد که بحث کشف را این طور تفسیر کرده باشد. اما شیخ نفرموده که این مطلب را درس وی شنیدم بلکه فرموده است به برخی از تحقیقات وی دست یافتم. 7
ب) شیخ علی کاشف الغطاء (م 4/1253)
وی شاید آخرین استاد مرحوم شیخ مرتضی انصاری بوده و مدت تحصیل شیخ در نزد او از سال 1249 شروع شده است و شاید تا پایان عمر وی یعنی در 4/1253 ادامه داشته است.
شيخ على مانند شریف العلماء بيشتر به تدريس مىپرداخته و چندان دنبال تأليف و تصنيف نبوده است. وقتى علت آن را از وى پرسيدند، در پاسخ فرمود: «أباني جيِّدُه و أبَيْتُ رَديئَهُ؛ تأليف خوب از من ابا دارد و من نيز ازتأليف پَست ابا دارم»8
به روشنى معلوم نيست كه شيخ انصارى چه ابوابى از فقه و اصول را نزد وى آموخته است، ولى از آنجا كه شيخ على، كتابى در شرح ابوابى از بيع و خيارات لمعه و نيز رسالههايى در قطع و ظن و برائت و احتياط تأليف كرده است، بعيد نيست شيخ نيز در همين دروس او حاضر شده باشد و شايد دليل برترى مكاسب و رسائل شيخ بر ساير آثار فقهىاش همين باشد.
به هر حال، مسلّم است كه شيخ انصارى تحت تأثير حاشيه خيارات لمعه شيخ على بوده است. استاد معظم حاج شیخ رضا مختاری در یک مقاله نمونههایی از این تأثیر را که حتی گاهی با عین الفاظ است، نشان دادهاند. 9
ج) ملا احمد نراقی (م1245)
شیخ انصاری پس از استفاده چند ساله از شریف العلماء و سید مجاهد و رسیدن به اوج قله اجتهاد و پیشرفت خود به درس وی آن هم در کاشان حاضر میشده است. برخی مانند مرحوم کلانتر با توجه به این مسائل و نیز قرائن دیگر مدعیاند که در دیدگاه شیخ، وی از اساتید قبلیاش اعلم بوده است. 10
این که شیخ چه ابوابی را نزد ایشان خوانده معلوم نیست اما نقل شده که مرحوم نراقی کتاب القضا را در آن زمان نوشته و به همین سبب از سایر آثار وی قویتر است. اگر تحصیل فقهی شیخ در نزد مرحوم نراقی در بابهای پس از قضا هم ادامه یافته باشد، احتمالا بخشی از متاجر را هم نزد ایشان خوانده است. به هر حال شیخ گاهی در مکاسب آرای این استاد خود را نقد و بررسی نموده است. 11 گفتگوی دقیق را باید پس از مقایسه آثار این دو انجام داد اما این اندازه قطعی است که مکاسب در جاذبه شخصیت علمی مرحوم نراقی نوشته نشده است.
بعضی بر این عقیدهاند که شیخ انصاری درس صاحب جواهر هم میرفته است،12 اما بازماندگان شیخ این نسبت را انکار میکنند. البته صرف تعبیر به «شیخنا المعاصر»13 که در مکاسب به کار رفته مفید این نسبت نیست.
در مورد این که اساتید دیگر شیخ مانند سید مجاهد چه مقدار در مسایل ابتکاری و ساختار مکاسب موثر بوده در جای دیگر باید سخن گفت.
---------------------------------------
1. محمد توکلی، دانشپژوه بخش فقه و اصول مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. سید احمد مددی، «موقعیت شیخ انصاری در تاریخ علوم دینی»، نشریه کیهان اندیشه، فروردین و اردیبهشت 1371، ص3.
3. ضیاء الدین سبط الشیخ، زندگینامه استاد الفقهاء شیخ انصاری، ص95.
4. علاوه بر اساتید مهم عتبات مانند سید مجاهد و برخی از اعلام دیگر که در متن از آنها نام خواهیم آورد، شیخ سفری هم به شهرهای مهم ایران کرده و مثلا حدود یک ماه در بروجرد نزد شیخ اسد الله بروجردی تحصیل نموده است و نواده شیخ آقا مرتضی انصاری در کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری به این اساتید اشاره نموده است. آنچه را در مورد زندگی و اساتید شیخ انصاری در این نوشته بدون ذکر منبع میخوانید، گرفته شده از همین منبع است.
5. سید حسین منافی، مبانی اصولی شیخ انصار (مقدمه)، 1395ش، صص 48-52.
6. محمد تنکابنی، قصص العلماء، 1383ش، ص138.
7. «و لم أعرف من قال بهذا الوجه من الكشف إلّا الأُستاذ شريف العلماء قدّس سرّه فيما عثرت عليه من بعض تحقيقاته» شیخ انصاری، المکاسب، 1415ق، ج3، ص407.
8. مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص185؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، 1403ق، ج8، ص177.
9. رضا مختاری، نکتهها (مجله فقه اهل بیت)، شماره 38، ص76.
10. سید محمد کلانتر، كتاب المكاسب (المحشى)، 1410ق، المقدمة، ص57.
11. ر.ک: شیخ انصاری، المکاسب، 1415ق، ج3، ص551 و ج5، ص32.
12. اعتماد السلطنه مراغی، المآثر و الآثار، ص136.
13. شیخ انصاری، المکاسب، 1415ق، ج1، ص48.
پیاده روی اربعین(حرکت عشق و ایمان) در روایات اهل بیت
مقام معظم رهبری(حفظه الله):
«این حرکت (پیاده روی برای زیارت اربعین)، حرکت عشق و ایمان است؛ ما هم از دور نگاه میکنیم به این حـرکت، و غبطه میخـوریم به حال آن کسانی که این توفیق را پیدا کردند و این حرکت را انجام دادند.»
یکی از سنتهای انبیا و ائمه هد که در چند سال اخیر به طور خاص احیا شده است، سنت «پیاده روی به منظور زیارت» است. فارغ از ادله کلی ناظر به جایگاه زیارات معصومین و نیز اهمیتی که تعظیم این شعائر الهی دارد، در رابطه با اصل «تشرف به زیارت با پای پیاده» احادیث خاصی وجود دارد؛ به طور نمونه شیخ طوسی در کتاب گرانسنگ تهذیب الاحکام از امام صادق نقل کرده که فرمودند: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ وَ لَا أَفْضَلَ»؛2 خدواند به چیزی بالاتر و با فضیلتتر از پیاده روی عبادت نشده است. همچنین از امام رضا نقل شده که فرمودند: «شخصی از اهل شام نزد امیرالمؤمنین رسید و پرسید حضرت آدم چند حج به جا آورد؟ امیرالمؤمنین در جواب فرمودند: سَبْعِينَ حِجَّة مَاشِياً عَلَى قَدَمَيْه؛ هفتاد حج با پای پیاده»3 حلبی نیز از امام صادق از فضیلت پیاده روی سوال کرده که امام در پاسخ وی به سنت تشرف امام مجتبی به حج با پای پیاده اشاره نموده و میفرمایند: «امام حسن مجتبی بیست حج با پای پیاده انجام دادند.» 4
در کنار فضیلت عظیم پیاده روی برای زیارت، معلوم است که «تشرف به زیارت امام حسین» نیز از جایگاه خاص خود برخوردار است و روایات در این باب متعدد است که ما تنها به یک نمونه از آنها اشاره میکنیم: ذرﻳﺢ ﻣﺤﺎرﺑﻰ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ ﺑﻪ اﻣﺎم ﺻﺎدق ﻋﺮض کردم از ﺧﻮﻳﺸﺎوﻧﺪان و ﻓﺮزﻧﺪاﻧﻢ ﻛﺴﻰ را ﻣﻼﻗﺎت ﻧﻜﺮدم مگر اینکه وﻗﺘﻰ ﺑﻪ آنها گفتم که ﭼﻪ ﺛﻮاﺑﻲ برای زﻳﺎرت ﻗﺒﺮ ﺣﺴﻴﻦ هست تکذیبم نموده و ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ دروغ ﻣﻲﺑﻨﺪي! ﺣﻀﺮت ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: اى ذرﻳﺢ ﻣﺮدم را رﻫﺎ کن ﻫﺮ اعتقادی که میخواهند داشته باشند؛ به ﺧﺪا ﻗﺴﻢ، خداوند ﺑﻪ زاﺋﺮﻳﻦ اﻣﺎم حسین اﻓﺘﺨﺎر ﻣﻲکند و فرشتگان مقرب الهی و حاملین عرش، زائر امام حسین را مصاحبت میکنند. ﺳﭙﺲ ﺧﺪاوند متعال به ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن میﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: آﻳﺎ زوار ﺣﺴﻴﻦ بن علی را میﺑﻴﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮق ﺑﻪ او و دختر رسول خدا، ﻓﺎﻃﻤﻪ زﻫﺮا به زیارتش آمدهاند؟ به ﻋزت و ﺟﻼل و عظمتم ﻗﺴﻢ، ﻛﺮاﻣﺖ ﺧﻮﻳﺶ را ﺑﺮ اﻳﺸﺎن واﺟﺐ کردهام؛ زائران حسین را ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮاى دوﺳﺘﺎﻧﻢ و اﻧﺒﻴﺎ و رﺳﻞ آماده کردهام داخل مینمایم. ای ملائکه من! اینها زائران حسیناند و حسین، حبیب محمد «رسول من» است و محمد حبیب من است پس کسی که مرا دوست میدارد حبیبم را هم دوست میدارد و کسی که حبیبم را دوست میدارد حبیبِ حبیبم (حسین) را هم دوست میدارد.» 5
حال با توجه به استحباب خاص «تشرف با پای پیاده برای عبادت و زیارات معصومین» و نیز فضائل خاص، بیشمار و بیمانندی که برای زیارت امام حسین در روایات آمده است تردیدی نیست که اجتماع این دو سنت حسنه الهی در قالب «پیاده روی به قصد زیارت امام حسین» از جایگاه بسیار والایی برخوردار است. در همین رابطه روایت ابی صامت از امام صادق قابل توجه است که فرمودند: «مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَی عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ ...» ؛6 کسی که پیاده به زیارت قبر حسین برود خداوند برای هر قدمش هزار حسنه می-نویسد و هزار سیئه را محو میکند و هزار درجه مقامش را ترفیع میدهد... .»
علاوه بر فضائل فوق، باید به تأکیدات خاص ائمه اطهار بر زیارت اربعین نیز توجه ویژه داشت. به طور نمونه امام حسن عسکری در این باره فرمودهاند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛7 نشانه-های مومن پنج چیز است؛ پنجاه (و یک) رکعت نماز روزانه و زیارت اربعین و انگشتر به دست راست کردن و پیشانی (سجده) بر خاک گذاشتن و (در نماز) بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.»
خوشبختانه چند سالی است که شیعیان با توجه به مضامین روایات فوق، پیاده به زیارت اباعبدالله الحسین در اربعین مشرف میشوند به گونهای که این پیاده روی اکنون به یکی از شعائر بزرگ الهی تبدیل شده و شرکت در آن، اجر تعظیم شعائر خاص الهی و نیز احیای سنت حسنه را داراست؛ این علاوه بر آن است که این امر موجبات وحدت هر چه بیشتر شیعیان جهان و نیز ابراز قدرت تشیع در جهان اسلام گردیده است. بر این مطالب باید افزود که دشمنان قسم خورده اسلام نیز که نتوانستهاند این واقعه عظیم را تحت الشعاع خود قرار دهند، با سکوت رسانهای و یا کوچک جلوه دادن این واقعه همواره سعی در کم اهمیت جلوه دادن آن داشتهاند که به لطف الهی شکست خواهند خورد. بر طبق آمار رسمی 27 میلیون نفر فقط در سال 1394 زائر اربعین حسینی بودند8 و هر ساله بر خیل عاشقان افزوده میشود. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری (حفظهالله) در نهم آذر 1394 در کلامی نورانی در بیان فضیلت پیاده روی اربعین اشاره داشتند: «این روزها، روزهای نزدیک به اربعین است. پدیده بینظیر و بیسابقهای هم در این سالهای اخیر بهوجود آمده و آن، پیاده روی میان نجف و کربلا یا بعضی از شهرهای دورتر از نجف تا کربلا است؛ بعضی از بصره، بعضی از مرز، بعضی از شهرهای دیگر، پیاده راه میافتند و حرکت میکنند. این حرکت، حرکت عشق و ایمان است؛ ما هم از دور نگاه میکنیم به این حرکت، و غبطه میخوریم به حال آن کسانی که این توفیق را پیدا کردند و این حرکت را انجام دادند.
گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی
این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام میدهند، واقعاً دارند حسنهای را انجام میدهند. این یک شعار بزرگ است، لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله، این بلاشک جزو شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که محرومیم از این جور حرکتها عرض بکنیم که «یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً». همانطور که عرض کردیم، این حرکت حرکت عشق و ایمان است؛ هم در آن ایمان و اعتقاد قلبی و باورهای راستین، تحریککننده و عملکننده است؛ هم عشق و محبّت. تفکر اهلبیت و تفکر شیعی همینجور است؛ ترکیبی است از عقل و عاطفه، ترکیبی است از ایمان و عشق؛ ترکیب این دو. این آنچیزی است که در سایر فِرَق اسلامی، خلأ آن محسوس است؛ سعی هم میکنند گاهی به یک نحوی این خلأ را پُر کنند، [امّا] نمیشود؛ چه کسی مثل خاندان پیغمبر- این عناصر برجسته، ممتاز، نورانی، ملکوتی- وجود دارد در بین معتقَداتِ شُعبِ دیگرِ اسلامی، که اینجور مردم به آنها عشق بورزند، با آنها تعامل کنند، با آنها حرف بزنند، به آنها سلام کنند و از آنها انشاءالله جواب بشنوند؛ چهکسی دیگر وجود دارد؟ این است که این یک فرصتی است در اختیار پیروان اهلبیت؛ این زیارت ائمه، این معاشقه معنوی با این بزرگواران، این زیارتهای سرشار از مفاهیم عالی و ممتاز که در اختیار ما است.
این حرکت عظیمِ مردم از ایران، از کشورهای دیگر اسلامی، از هند، از اروپا، حتی از آمریکا و کشورهای دیگر، از راههای دور، افرادی میآیند در این راهپیمایی شرکت میکنند؛ دو روز، سه روز بیشتر یا کمتر - در این راه، پای پیاده حرکت میکنند؛ مردم عراق هم انصافاً با کمال بزرگواری و محبّت پذیرایی میکنند از اینها؛ خیلی حرکت عظیم و پرمعنا و پرمغزی است و کسانی که موفّق میشوند باید مغتنم بشمارند. 9
در انتها باید گفت : طبق روایات ، محل حکومت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مسجد جامع کوفه میباشد. مفضل بن عمر از امام صادق سوال میکند: «…يَا سَيِّدِي فَأَيْنَ تَكُونُ دَارُ الْمَهْدِيِّ وَ مُجْتَمَعُ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ دَارُ مُلْكِهِ الْكُوفَةُ وَ مَجْلِسُ حُكْمِهِ جَامِعُهَا...؛ ای آقای من! منزل امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و محل اجتماعات مؤمنین کجاست؟ امام صادق فرمودند: محل حکومتش کوفه و مسجد جامع کوفه است... .» 10
امیدواریم که به زودی ظهور قطب عالم امکان محقق شود و شیعیانی که بارها در پیاده روی اربعین این مسیر را طی کرده و با حداقل امکانات به کوفه آمدهاند زودتر ازدیگران خودشان را به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسانده، ایشان را دیده و دستورات لازم را بگیرند. به امید آن روز.
---------------------------------------
1. محمد رضا شمآبادی، کارشناس پژوهش معاونت آموزش مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام1470ق، ج5، ص11.
3. ابن بابويه، عیون اخبارالرضا، 1378ق، ج 1، ص243.
4. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام،1470ق، ج5، ص12؛ البته طبق برخی روایات امام حسن مجتبی بیست و پنج بار پیاده به حج رفتهاند. بحارالانوار1403ق، ج 43، ص339.
5. ابن قولويه، کامل الزیارات، 1356ش، ص143.
6. ابن قولويه، کامل الزیارات، 1356ش، ص133 .
7 شیخ طوسی، تهذیب الاحکام،1470ق، ج6، ص52.
8. 61118www.hajnews.ir/news/ID/
9. بیانات مقام معظم رهبری در ابتدای درس خارج فقه درباره پیاده روی اربعین در تاریخ نهم آذرماه 1394.
10. علامه مجلسی، بحارالانوار، 1403ق، ج 53، ص11.