بهرهمندی از فرصتها و نعمتها
سن بلوغ دختران (بخش اول)
مسامحه در تعبیرهای رسایل عملیه
بررسی حجیت اطمینان
ترجیح به اهم و مهم در تحصیل
نیش عقرب
بهرهمندی از فرصتها و نعمتها
مدت زیادی از عمر ما باقی نمانده است. زمان کوتاه است و معلوم نیست که آینده ما چگونه خواهد بود. اصلا حیاتی داریم، توفیقی داریم؟! آیا سلامتی، حتی به صورت نسبی برای ما وجود خواهد داشت یا خیر؟!
برادران عزیز! انسان تا نعمتی در اختیار اوست، واقعیت و ارزش آن را درست درک نمیکند؛ ولی وقتی خدای ناکرده آن نعمت از او سلب شد، تازه ارزش و اهمیت آن را درک میکند.
امکان از بین رفتن فرصتهای عالی
شما الان در شرایط خوبی هستید؛ البته درست است که مشکلات فراوان است، من همه این مشکلات را بیشتر از شما میدانم و متأثر هم هستم و در این رابطه هم اقداماتی را انجام دادهام؛ اما در عین حال، فرصتها به سرعت در گذر است. قدر این موقعیت، این وقت، حتی این درس و بحثها را بدانید. روزی فرا میرسد که اینها از دست انسان میرود و ـ خدای ناکرده ـ برای انسان شرایطی پیش می آید که اصلا نمی-تواند در قم باشد، آن وقت فکر میکند که موقعیتهای خوب!، چه کلاسها و مجالس درس متنوع! و چه آزادی برایش فراهم بود! انسان مایل بود در درس زید یا عمرو یا... شرکت کند، هیچ مانعی نداشت، هر درسی را که میپسندید، آزادانه انتخاب و از آن استفاده میکرد؛ و آن وقت دچار حسرت و اندوه میگردد که فرصت از دست رفت و بهرهای حاصل نشد.
«اهل علم بودن» در دیدگاه مدرس
مرحوم آیت الله آقای بروجردی أعلیالله مقامه الشریف میفرمودند: مرحوم آیت الله آقای سیدحسن مدرس مرد بسیار ملایی بوده. مرحوم مدرس با اینکه در مسائل سیاسی کاملا وارد بود به من میفرمود: اهل علم کسی است که اگر میخواهد در یک شهری حتی برای یک روز اقامت کند همان یک روز هم باید یک جلسه درس و بحث را داشته باشد تا طلبهها از او استفاده کنند و او با طلبهها حشر و نشر داشته باشد؛ لذا خود مرحوم مدرس برنامهاش این بود قبل از اینکه در مجلس شورای آن زمان شرکت کند اول به مدرسه عالی سپهسالار میآمد و درسش را میگفت، بعد از این که درسش تمام میشد میرفت و در مجلس شرکت میکرد و آن خدمات اجتماعی و سیاسی را انجام میداد.
اهل علم همیشه با مسائل علمی رابطه دارد، هیچگاه نباید رابطهاش را قطع کند، امام بزرگوار بر کتاب «وسیلة النجاة»، آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی حواشی داشتند. ایشان در ایام تبعیدشان در ترکیه این حواشی را بر متن «وسیلة النجاة» وارد کردند و مباحثی را به آن اضافه کردند و به صورت یک متن فقهی ـ که تقریبا یک دوره کامل فقه است ـ به نام «تحریر الوسیلة» در آوردند.
---------------------------------------
1. برگرفته از کتاب اخلاق فاضل(سلسله درسهای اخلاقی، اعتقادی آیت الله العظمی فاضل لنکرانی)، صص 313-319؛ به تلاش سیدحبیب مرتضوی، دانشپژوه بخش سطح مرکز فقهی ائمه اطهار علیهمالسلام
سن بلوغ دختران (بخش اول)
درآمد
رسیدن به سن تکلیف و بلوغ در مورد دختران و پسران، متفاوت است و ما در این نویسه تنها به بررسی بلوغ دختران میپردازیم.
این بحث در سه بخش قابل ارایه میباشد: بخش اول: اقوال فقها در مورد بلوغ دختران. بخش دوم: روایات وارده در مورد بلوغ دختران. بخش سوم: جمع بندی بین روایات.
بخش اول: اقوال فقها در مورد بلوغ دختران
قول اول: دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد که این قول مشهور بین فقها است. 2
بعضی از بزرگان مانند مرحوم شیخ طوسی و ابن زهره ادعای اجماع بر این مطلب کردهاند. 3
و ظاهرا ادعای اجماع در چنین مسئلهای جا دارد زیرا کسی که اقوال علما از سلف تا حضر را ملاحظه کند میتواند چنین اجماعی را تحصیل کند. علاوه بر این که اجماع منقول در کلمات بزرگانی مانند شیخ طوسی و ابن زهره که از قدما اصحاب هستند موجب اطمینان انسان به این قول میشود.
قول دوم: دختر در سن نه تا ده سالگی به بلوغ میرسد.
قائلین به این قول، مرحوم شیخ طوسی در نهایه، علامه حلی در تحریر، راوندی در فقه القرآن و یحیی بن سعید در الجامع للشرائع میباشند. 4
قول سوم: دختر در سن ده سالگی به بلوغ میرسد. ابن حمزه در وسیله، یحیی بن سعید در الجامع للشرائع و قطب الدین کیدری در اصباح الشیعه قائلین به این قول میباشند. 5
قول چهارم: تفصیل به حسب انواع تکلیف.
مرحوم فیض کاشانی میفرمایند: سن بلوغ با توجه به نوع تکلیف، متفاوت است مثلا در باب صیام، دختر در سن سیزده سالگی به بلوغ میرسد و در باب حدود در سن نه سالگی و در باب وصیت و عتق در سن ده سالگی. 6
بخش دوم: روایات وارده در مورد بلوغ دختران
طایفه اول: روایاتی که دلالت دارند بر اینکه دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد و تمام حدود تامه بر او جاری میشوند:
روایت اول: 7 «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع إِنَّ الْجَارِيَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ وَ دُخِلَ بِهَا وَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ دُفِعَ إِلَيْهَا مَالُهَا وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ لَهَا بِهَ»
روایت دوم: 8«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْجَارِيَةُ إِذَا بَلَغَتْ تِسْعَ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ زُوِّجَتْ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ عَلَيْهَا وَ لَهَا»
روایت سوم: 9 «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ الْجَارِيَةُ ابْنَةُ كَمْ لَا تُسْتَصْبَى ابْنَةُ سِتٍّ أَوْ سَبْعٍ فَقَالَ لَا ابْنَةُ تِسْعٍ لَا تُسْتَصْبَى وَ أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ ابْنَةَ تِسْعٍ لَا تُسْتَصْبَى إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلَّا فَهِيَ إِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ»
روایت چهارم: 10 «وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ تِسْعَ سِنِينَ دُفِعَ إِلَيْهَا مَالُهَا وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي مَالِهَا وَ أُقِيمَتِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ لَهَا وَ عَلَيْهَا»
روایت پنجم: 11 «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَةُ وَ كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَةُ وَ عُوقِبَ وَ إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ تِسْعَ سِنِينَ فَكَذَلِكَ وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تَحِيضُ لِتِسْعِ سِنِينَ»
روایت ششم: 12«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ وَطِئَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ تِسْعِ سِنِينَ فَأَصَابَهَا عَيْبٌ فَهُوَ ضَامِنٌ»
روایت هفتم: 13 «عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ مَنْ تَزَوَّجَ بِكْراً فَدَخَلَ بِهَا فِي أَقَلَّ مِنْ تِسْعِ سِنِينَ فَعِيبَتْ ضَمِنَ»
روایت هشتم: 14«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْجَارِيَةَ وَ هِيَ صَغِيرَةٌ فَلَا يَدْخُلْ بِهَا حَتَّى يَأْتِيَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ»
روایت نهم: 15«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا خَطَبَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فَدَخَلَ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَبْلُغَ تِسْعَ سِنِينَ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا وَ لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً»
تقریب استدلال
این روایات به سندهای متفاوت و بیانهای گوناگون همگی دلالت دارند بر اینکه دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد. اگر به مضامین این روایات نگاه کنیم، در مییابیم مفاد برخی از این روایت این است که دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد.
برخی دلالت دارند بر اینکه حدود تامه در سن نه سالگی بر دختر اجرا میشود و برخی دیگر بر اینکه در سن نه سالگی حسنات و سیئات، برای او نوشته میشود. و برخی دیگر بر اینکه در سن نه سالگی از یتم خارج میشود و میتواند در اموال خود تصرف کند و یا خرید و فروش کند.
برخی دیگر دال بر ایناند که دخول قبل از نه سالگی جایز نیست و یا دخول اگر موجب عیب و نقصی در دختر شود، زوج ضامن آن است و یا حرمت ابدی میآورد.
دلالت این روایات به قدری واضح است که اکثریت قریب به اتفاق علما از قدیم و جدید همگی استدلال کردهاند بر اینکه دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد و این موجب قطع یا اطمینان ما به صدور مضامین این روایات میشود.
---------------------------------------
1. سید احمد علوی وثوقی، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار
2.منابعی که دال بر قول مشهور بودند به علت اختصار حذف شدند.
3. شیخ طوسی، الخلاف، 1407ق، ج3، ص283. غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع، 1417ق، ص251.
4. شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، 1400ق، ص490. علامه حلی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، 1420ق، ج1، ص485. قطب الدین راوندی، فقه القرآن، 1405ق، ج2، ص73. يحيى بن سعيد حلى، الجامع للشرایع، 1405ق، ص360. در کتاب الجامع للشرایع آمده است: «بلوغ تسع سنین» و لکن در بعضی از نسخههای این کتاب آمده است «بلوغ تسع سنین الی عشرة» که ظاهرا همین نسخه دوم طبق مسلک ایشان صحیح است زیرا در جای دیگر کتاب خود بلوغ دختر را سن ده سالگی میداند.
5. ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، 1408ق، ص137. يحيى بن سعيد حلى، الجامع للشرایع، 1405ق، ص153. قطب الدين كيدرى، اصباح الشیعة بمصباح الشریعة، 1416ق، ص130.
6. فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، ج1، ص14.
7. مرحوم كلينى، الكافي( ط- الإسلامية) 1407ق، ج7، ص198.
8. مرحوم كلينى، الكافي( ط- الإسلامية) 1407ق، ج7، ص198.
9. مرحوم كلينى، الكافي( ط- الإسلامية) 1407ق، ج5، ص463.
10. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، 1413ق، ج4، ص221.
11. مرحوم كلينى، الكافي( ط- الإسلامية) 1407ق، ج7، ص68.
12. شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، 1407ق، ج7، ص410.
13. شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، 1407ق، ج7، ص410.
14. مرحوم كلينى، الكافي( ط- الإسلامية) 1407ق، ج5، ص398.
15. مرحوم كلينى، الكافي( ط- الإسلامية) 1407ق، ج5، ص429.
مسامحه در تعبیرهای رسایل عملیه
در شمارههای پیشین در مورد عبارات دال بر فتوی و اقسام احتیاط که گاهی مراد از آنها معلوم نیست، سخن راندیم و إنشاءالله در آینده آن را تکمیل خواهیم کرد، در این شماره پیرامون کاستی و مسامحه در بعضی تعابیر دیگر رسایل عملیه گفتگو خواهیم کرد: 2
نماز شکسته
در دهههاى اخير در باره نماز مسافر، هم در رسايل عمليه و توضيح المسایلها هم در ديگر كتاب-ها و سخنان، تعبيرى قطعا نادرست به كار مىرود كه معلوم نیست چه كسى آنرا رواج داده و از چه زمانى بر سر زبانها افتاده است؟ اين تعبير نادرست «نماز شكسته» است که احيانا موهن هم هست، زيرا غالبا تعبير «نماز را شكستن» به معناى ابطال نماز به كار مىرود. تعبير قرآنى نماز مسافر «قصر» (كوتاه) و تعابير روايات «قصر» و «تقصير» است:3 (وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ ...). 4
در ترجمههاى فارسى قديم و بيشتر ترجمههاى فارسى جديد و تفاسير فارسى قديم، در ترجمه و تفسير اين آيه شريفه تعبير «نماز قصر» و «نماز كوتاه» به كار رفته است و احدى تعبير «نماز شكسته» را استعمال نكرده است همچنين در متون قديم فقه كه به زبان فارسى نگاشته شده است تنها تعبير «نماز قصر» و «نماز كوتاه» و «تقصير» ديده مىشود نه «نماز شكسته»؛ از جمله در ترجمه فارسى مختصر نافع كه مرحوم محمد تقى دانش پژوه تصحيح و چاپ كرده است. همچنين در ترجمه فارسى نهايۀ شيخ طوسى، از سده هفتم يا پيش از آن، چنين عباراتى ديده مىشود: 5
«نماز كوتاه بكردن در سفر واجب است ... واجب باشد نماز كوتاه كردن ... مخير باشد در آنكه تمام بكند و تقصير كند.»
حتى در آثار فقهى فارسى متاخر، مانند «جامع عباسى»6 از شيخ بهايى (متوفی1030ق) و جامع الشتات ميرزاى قمى (متوفی 1231ق) و «ذخيرة العباد»7 از ميرزاى شيرازى دوم (متوفی 1338ق) تعبير «قصر» به كار رفته است نه «شكسته».
اما شيخ انصارى (متوفی 1281ق) در صراط النجاة8 با اينكه بارها تعبير قصر را به كار برده تعبير «شكسته كند» را نيز فراوان استعمال كرده است.
شکهای صحیح و باطل
تعبير مسامحهآميز و بلكه نادرست ديگرى كه در متون فقهى پيشينيان نيست و در دهههاى اخير به رسايل عمليه راه يافته است، تعبيرى است كه در بحث شكيات نماز به كار مىرود و شك در شمار ركعات را به «شكهاى باطل» و «شكهاى صحيح» تقسيم مىكنند كه درست يا دقيق نيست. شك صحيح و باطل معنايى ندارد بلكه چون برخى از شكها موجب بطلان نماز مىشود و برخى اين گونه نيستند، بايد گفت: «شكهاى مُبطِل» و «شكهاى غير مُبِطل» نه صحيح و باطل.
چنين تعبيرى در متون فقهى گذشتگان ديده نمىشود؛ از جمله شيخ بهايى در جامع عباسى. همچنين حاجى كلباسى (متوفی 1261ق) در «نخبه» تعبير «مبطل» دارد:
«شك در نماز چهار ركعتى نيز مبطل است مگر در هشت صورت»
ولى شيخ انصارى در «صراط النجاة» مىنويسد:9 «شكيات ... پنج قسم آن اعتبار ندارد ... و هشت صورت آن باطل است ... و هشت صورت ديگر باطل نيست.»
همچنين صاحب عروه با اينكه در آغاز بحث «فصل في الشك في الركعات» به طور صحيح مىگويد: 10«الشكوك الموجبة لبطلان الصلاة ثمانية»؛ در ادامه بحث تعبير «الشكوك الصحيحة» و «الشكوك الباطلة» را مكرر به كار مىبرد؛ از جمله: «الشكوك الصحيحة تسعة في الرباعية»11 و «إذا عرض أحد الشكوك الصحيحة»12
همچنين ميرزاى شيرازى دوم (متوفی 1338ق) در ذخيرة العباد مىگويد:
«شك در عدد ركعات نماز بر سه قسم است: قسم اول: شكهايى كه اعتبار در آنها نيست، به اين معنى كه اعتنا به اين شك نبايد نمود. قسم دوم: شكهايى كه (اگر) بعد از فكر و تروى در شك ماند، باطل است.
قسم سوم: صحيح است با شرايطى كه ذكر مىشود ....
شكهايى كه در هر صورت نماز را باطل مىكند ....
شكهايى كه باطل كننده نماز نيست و نماز در آنها صحيح است، هشت صورت است.» 13
ملاحظه مىشود با اين كه ايشان در ادامه سخن مفهوم شك مبطل و غير مبطل را به كار مىبرد اما در آغاز، تعبيرش «شك باطل» و «شك صحيح» است.
ملاک تقسیم شک به سه دسته
مسامحه ديگر در اين بحث، اين است كه معمولا شك در ركعات نماز را به سه دسته تقسيم مىكنند: 1. شكهاى باطل؛ 2. شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد؛ 3. شكهاى صحيح. در حالى كه درستتر آن است كه شكها را به دو گروه تقسيم كرد: الف) شكهاى مبطل؛ ب) شكهاى غيرمبطل؛ آن گاه شكهاى غير مبطل را نيز به دو دسته تقسيم كرد: الف) شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد؛ ب) شك-هايى كه سبب مىشود وظيفهاى بر عهده نمازگزار بيايد (يا شكهايى كه موجب تكليفى مىشود) و مانند آن.
---------------------------------------
1. محمد مظفری، دانش پژوه مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام.
2. اصل این مقاله از فاضل گرانقدر آقای رضا مختاری است در مجله فقه اهل بیت علیهم السلام، (ش47، صص 116 ـ 115) که برگزیده و تنقیح شده است.
3. ر.ك: شیخ حر عاملى، وسائل الشيعه(أبواب صلاة المسافر) ،1409ق، ج 8، صص451- 539.
4. سوره مبارکه نساء، آيه شریفه 101.
5. شیخ طوسی، النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى ، ج 1، ص 133، تحقيق محمدتقى دانش پژوه، دانشگاه تهران، 1342ش.
6. بهاء الدين عاملى، جامع عباسى (محشی، ط- قديم) صص 88- 90.
7. میرزای شیرازی، ذخيرة العباد، 1380ق، صص140- 152.
8. شیخ مرتضی انصاری، صراط النجاة ( محشی)، 1415ق، صص160- 164.
9. شیخ مرتضی انصاری، صراط النجاة ( محشی)، 1415ق، صص169 و 170، مسئله 661.
10. سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى، العروة الوثقى فيما تعم به البلوى( محشی)، 1419ق، ج 3، ص 242، مسئله 1.
11. همان، مسئله 2.
12. همان، ص 262، مسئله 20؛ نيز ر. ك: ص 264، مسئله 21؛ ص 266، مسئله 22؛ ص 268، مسئله 24، ص 269، مسئله 26.
13. میرزای شیرازی، ذخيرة العباد، 1380ق، صص116- 118.
بررسی حجیت اطمینان
مقدمه: بحث از قطع از مهمترین و زیر بناییترین بحثهای علم اصول میباشد. از طرفی در غیر قطع مقتضای ادله اربعه عدم حجیت است مگر دلیلی بر حجیت آن وجود داشته باشد. بحث مهمی که اینجا هست، این است که آیا حجیت اطمینان همانند قطع، ذاتی میباشد و اگر اینگونه نیست آیا دلیلی بر حجیت آن وجود دارد یا خیر؟ از آنجا که بسیاری از یقینهایی که ما ادعا میکنیم، در حقیقت، اطمینان است که با تسامح به آن یقین اطلاق میکنیم، بحث از حجیت آن بحثی پر ثمره به حساب میآید.
مراد از اطمینان در مقام، حالتی است که شخص، یقین ندارد، ولی احتمال خلاف، به قدری ضعیف است که عقلا به آن اعتنا نمیکنند، مثل احتمال سقوط هواپیما که موجب عدم مسافرت با آن نمیگردد.
در این رساله ضمن پنج فصل از زوایای مختلف اطمینان بحث شده است:
فصل اول: تعریف اطمینان و تقسیم آن به شخصی و نوعی.
فصل دوم: ذاتی یا عرضی بودن حجیت اطمینان.
فصل سوم: بررسی حجیت اطمینان.
فصل چهارم: فروعات مسئله.
فصل پنجم: عدم اطمینان به خلاف، شرط حجیت امارات
فصل اول: تعریف اطمینان و تقسیم آن به شخصی و نوعی
مراد از اطمینان، حالت آرامش و سکون نفس است به گونهای که اگرچه شخص احتمال خلاف آن را میدهد، ولی آنقدر آن احتمال، ضعیف است که به سکون نفس او لطمهای وارد نمیکند.
اطمینان مانند سایر حالات نفسانی به شخصی و نوعی تقسیم میشود. اطمینان شخصی یعنی شخصی اطمینان به مطلبی پیدا کند. اطمینان نوعی سه گونه است:
1- غالب افراد نسبت به این روایت خاص مثلا اطمینان پیدا میکنند، اگرچه شخصی خاص اطمینان پیدا نکند.
2- شخص نسبت به غالب خبر واحدها مثلا اطمینان پیدا میکند، اگرچه نسبت به خبر واحد خاصی اطمینان پیدا نکند.
3- غالب افراد نسبت به غالب خبر واحدها اطمینان پیدا میکنند، اگرچه شخصی نسبت به غالب خبر واحدها اطمینان پیدا نکند و اگرچه در مورد خبر واحد خاصی، غالب افراد اطمینان پیدا نکنند.
فصل دوم: ذاتی یا عرضی بودن حجیت اطمینان
مشهور بین اصولیین، حجیت ذاتی قطع است. طبق این مبنا، این بحث واقع میشود که حجیت اطمینان نیز ذاتی آن است به گونهای که ردع از آن از سوی شارع ممکن نباشد یا اینکه به جعل جاعل است.
در این مسئله سه دیدگاه وجود دارد:
1- اطمینان مانند سایر ظنون میباشد و حجیت آن ذاتی نیست. 2 شهید صدر حجیت اطمینان را ذاتی میداند، ولی تفسیر دیگری از ذاتی ارائه میدهد و ردع از آن را امری ممکن میشمرد. 3
2- حجیت اطمینان ذاتی است. 4
نقد: ذاتی بودن حجیت برای اطمینان وجهی ندارد؛ زیرا همانطور که گذشت، در اطمینان، احتمال خلاف وجود دارد و اینکه اطمینان علم عرفی است، موجب ذاتی بودن حجیت برای آن نمیگردد؛ زیرا حجیت، ذاتی علم عقلی است، نه علم عرفی.
3- حجیت اطمینان قابل اثبات نیست، ولی قابل نفی میباشد، یعنی اگر دلیلی بر ردع از آن اقامه نشد، حجت میگردد، ولی اگر مورد ردع قرار گرفت، حجت نیست. 5
نقد: چیزی که قابل نفی از وجود و ماهیت چیزی است، نه ذاتی آن است و نه عرض لازم آن؛ زیرا ذاتی شی، لازمه ماهیت آن و عرض لازم، لازمه وجود است. پس وقتی ایشان پذیرفته که حجیت، قابل نفی از اطمینان است و این نفی در برخی موارد واقع نیز شده، چگونه ممکن است قایل شود که جعل حجیت برای آن ممکن نیست؟!!
فصل سوم: بررسی حجیت إطمینان
* ادله حجیت اطمینان
دلیل اول: سیره عقلا به ضمیمه عدم ردع شارع. 6
دلیل دوم: اطمینان نزد عقلا علم محسوب میشود، پس ادله داله بر اعتبار علم شامل اطمینان نیز می-گردد. 7
دلیل سوم: آیه نبأ: تبین و عمل غیر جاهلانه شامل اطمینان نیز میشود طبق مفاد آیه نبأ حجّت می-شود.
* اقوال در حجیت اطمینان:
قول اول: حجیت اطمینان: 8
قول دوم: عدم حجیت مطلقا: شهید صدر این قول را به آیتالله خویی نسبت میدهد. 9
اقوال دیگری مبنی بر تفاصیل در مسئله وجود دارد که در فصل بعدی میآید.
فصل چهارم: فروعات مسئله بنابر پذیرش حجیت اطمینان، برخی موارد آن مورد بحث قرار گرفته است.
1- موضوعات: آقا ضیاء عراقی حجیت اطمینان در موضوعات را منکر شده است. 10
2- اطمینان اجمالی:11 سیره عقلا در اینگونه موارد بر حجیت اطمینان است و ردعی از طرف شارع نرسیده است.
3- اطراف علم اجمالی در شبهه غیر محصوره12
4- کسی که سریع الاطمینان است
5- اطمینان ناشی از وهم و خیال13
6- اطمینان حاصل از قول منجمین14
فصل پنجم: عدم اطمینان به خلاف، شرط حجیت امارات
حتی اگر حجیت اطمینان را منکر شویم، این مطلب وجود دارد که اطمینان نقش مخربیت نسبت به امارات را ایفا میکند و در صورت اطمینان به خلاف مفاد اماره، اماره از حجیت ساقط میشود.
---------------------------------------
1 . سید حسین منافی، دانشپژوه خارج فقه و اصول مرکز فقهی ائمه اطهار. اصل این مقاله در شماره 19 مجله پژوهشهای اصولی به چاپ رسیده است.
2. محمد روحانى، منتقى الأصول، 1413ق، ج4، ص186.
3. محمدباقر صدر، دروس في علم الأصول( طبع انتشارات اسلامى)، 1418ق، ج1، ص282.
4. احمد بن محمدمهدى نراقى، عوائدالايام في بيان قواعد الاحكام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، 1375ش، صص 435-437.
5. شیخ انصاری، كتاب الطهارة، 1415ق، ج2، ص130.
6. محمدباقر صدر، دروس في علم الأصول( طبع انتشارات اسلامى)، 1418ق، ج1، ص282.
7. محمد مومن قمى، مباني تحرير الوسيلة - القضاء و الشهادات، 1422ق، ص75.
8. سيد محسن طباطبايىحكيم، مستمسك العروة الوثقى، 1416ق، ج7، ص206.
9. سيد محمد باقر صدر، بحوث في شرح العروة الوثقى، 1408ق، ج2، ص219.
10. آقا ضياءالدين عراقى، كتاب القضاء (تقريرات، للنجمآبادي)، 1421ق، ص113.
11. سيد محمد باقر صدر، مباحث الأصول، 1408ق، ج5 ، ص206.
12. شیخ انصاری، كتاب الطهارة، ج2، ص228.
13. جواد تبريزى، صراط النجاۀ، 1427ق، ج7، ص19.
14. سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى، العروة الوثقى (المحشّى)، 1419ق، ج3، ص55؛ حاشیه مرحوم خویی بر مسئله 18 این گونه است: الظاهر أنّه لا إشكال في ثبوتها (ثبوت الكسوف و الخسوف و سائر الآيات ... بإخبار الرصديّ) به إذا أفاد الاطمئنان.
ترجیح به اهم و مهم در تحصیل
درآمد
آيت الله ميرزا محمدهاشم خوانسارى اصفهانى چهارسوقى ) متوفی 1318ق) سر سلسله خاندان «روضاتی» برادر آيت الله ميرزا محمدباقر خوانسارى صاحب كتاب «روضات الجنات» میباشد، ایشان پس از حضور ده ساله در درس مرحوم مير سيدحسن مدرس كه از افاضل اعلام اصفهان بود، به نجف اشرف عزيمت نمود و در درس شيخ اعظم انصارى حاضر شد و مورد توجه خاص شيخ گرديد؛ چنانكه شيخ او را به اتمام كتاب«اصول آل الرسول» تشويق نمود و نيازمندى حوزه علميه نجف را نسبت به چنين كتابى اعلام فرمود. ميرزا، پس از حضورى چند ساله در نجف اشرف، به ايران مراجعت كرد و در اصفهان دوباره رحل اقامت افكند و مدت پنجاه سال به تدريس فنون مختلف علمى از فقه و اصول و رجال و... پرداخت. که در همین مسیر درگیر مقام مرجعیت شد. در باره نحوه ارتباطش با شیخ به قلم خود چنین آورده است: 2
«به خدمت استادم شیخ اجل اعلم مرتضی انصاری (قدّس اللّه روحه الزّكى) شرفیاب میشدم و حاضر در درسش بودم و از ایشان استفادههای زیادی بردم، او با من رئوف بود و به من اجازه داد و وصیت کرد به این که كتاب «اصول آل الرّسول» را تمام کنم چرا که کسی را مقدم و نزدیک تر از من برای چنین کاری نمیدانست، من و شیخ مجالس خاصهای داشتیم که با مجالس عامه شیخ فرق میکرد چون در آن برای من از فیوضات دقیقه شرح میداد. من و شیخ هیچگاه از هم جدا نشدیم، او مفارقت از من را دوست نداشت چرا که میفرمود: من قصد دارم اسرارم را با تو در میان بگذارم»
در ادامه به چند توصیه از ایشان که از کتاب «معدن الفوائد و مخزن الفرائد» استخراج شده، اشاره میشود:
اهم و مهم در صرف اوقات فقیه برای تحصیل
از نظر ایشان سه امر مهم به عنوان مدار استنباط احکام وجود دارد: 1- آنچه که ادله اجتهادی بر آن متوقف است مانند قطع و ظنون مخصوصه 2- آنچه اصول عملیه که به هنگام قطع ید از امارات مورد استفاده است، بر آن مبتنی است که معروف به امور فقاهتی است 3- علاج تعارض واقع شده بین بعض ادله اجتهادی با یعض دیگر آن و همچنین در ادله فقاهتی. در مورد علم و یقینیات چون حکم واضحی دارد تکلم درباره آن تفویت وقت است بلکه گاهی موجب وسواس میشود. بهترین کار را فقهای معاصر ما کردهاند چرا که تنها به این سه رکن اساسی در استنباط توجه نمودهاند بخلاف متقدمین آنها که از مسایلی چون کیفیت وضع در حروف، استثنا بعد از چند جمله معطوف به هم، فایده شرط لغوی و از این دست مباحث غیر ضروری در استنباط به صورت بسیط بحث کردهاند و کاری جز اطاله کلام انجام ندادهاند.
اهمیت باب تعارض در فن فقاهت
آنچه که از امور ذکر شده از اهمیت بیشتری برخوردار است استخراج احکام از مدارک به هنگام تعارض است، تنها یک فقیه ماهر و مجتهد است که میتواند در میدان جدال ادله تمییز بین ارجح و اقوی را بدهد و معرفت نسبت به وارد و مورود، حاکم و محکوم، عام و خاص و مطلق و مقید پیدا کند تا جایی که تعارض ظاهری وجود دارد برطرف نماید.
توصیه جدی به تحصیل و تفکر علما در کتاب و سنت
اگر چه برخی از مباحثی که جزو مدار استباط احکام نیست به عنوان علم شرافت دارند و شیوع آنها در عصر ما بسیار است تا جایی که افکار و خواطر علما معطوف به دقایق فقه و مطالب اصول فقه است، لکن صرف عمر در امر اشرف یعنی تفکر در کتاب و سنت، اشرف است. آیا [کثیری از طلاب] تا بحال آیاتی که در مورد اصول عقاید است، دیدهاند؟ آیا تا کنون در مورد آنها فکر کردهاند و آنها را به غایتشان در مطلب رساندهاند؟ آیا تا کنون به هزاران خبری که در اصول عقاید آمده است، نظر انداختهاند؟ رزقنا اللّه تعالى الوصول الى حقايق الاحكام الشرعيّة من الاصولية و الفقهيّة و غيرها و افاض علينا من فضله و كرمه.
---------------------------------------
1. مسعود داوودی، دانشپژوه بخش سطح مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. محمد هاشم خوانسارى، معدن الفوائد و مخزن الفرائد(المقالاتاللطيفة)، 1317ق، ص310.
نیش عقرب
آقای آخوند همدانی اینگونه از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم [حائری] نقل میکرد:
«در درس میرزا[ی شیرازی] بین سید محمد فشارکی و میرزا در مسئله مطهریت شمس بحث شد که آیا شمس بالإشراق شی را تطهیر میکند یا اگر به آن محل اشراق نشود ولی با مجاورت خشک شود، آنهم کفایت میکند؟ میرزا میگوید: «بالإشراق».
سید محمد میگوید: «ادله اطلاق دارد و با انتساب به شمس و لو به جای دیگر بتابد و حرارتش این را خشک کند، کفایت میکند». بالاخره سید محمد قانع شد و آن جلسه منقضی شد.
بعدها میرزا را عقرب زده بود، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم میفرموده که «ما با استادمان مرحوم سید محمد فشارکی به عیادت میرزا رفتیم. سید محمد به میرزا سلام کرد، میرزا هم از سم عقرب به خود میپیچید، تا جواب سلام را داد به سید محمد گفت: «اگر گفتم عقرب مرا زده یعنی نیشش با آن محل دستم تماس گرفته، نه این که به جای دیگر زده و در آن محل اثر کرده»!2
---------------------------------------
1. مهدی جعفری، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار.
2. سید موسی شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، 1389ش، ج1، ص114.
گفتنی است مرحوم آیت الله اراکی در کتاب الطهارة، 1413ق، ج1، ص208 از استادشان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، تفصیل مبنای مرحومان میرزای شیرازی و سید محمد فشارکی را نقل کرده و سپس توضیح دادهاند.