فضائل حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)
نتیجه اعتماد به خداوند
امر به معروف و نهي از منكر (بخش دوم)
مشارکت اجتماعی زن در جامعه از دیدگاه فقه (روایات، بخش پایانی)
شرط متأخر (بخش سوم)
بررسی وثاقت روات کتاب کامل الزیارات
قطره ای از دریای کوثر. الگوهای شخصیتی حضرت زهرا (علیها السلام)
فضائل حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)
* عَن صاحِبِ الزَّمانِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی جَوابِ کِتابٍ:...وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پاسخ نامه¬ای فرمودهاند: برای من در دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الگویی نیکوست. 2
* عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهم السلام) قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْءٍ فَقُلْتُ لَهَا يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ فَقَالَتْ يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ؛ حضرت امام حسین(علیه السلام) از برادرش حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) روایت فرموده که شبهای جمعه مادرم فاطمه(علیها السلام) را میدیدم تا طلوع صبح در محراب خود مشغول رکوع و سجود بود. شنیدم که مادرم برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکرد و نام ایشان را میبرد و مکرر برای آنان دعا میکرد، ولی برای خودش دعا نکرد. به مادرم گفتم پس چرا برای خودت دعا نمیکنی، همچنان که برای دیگران دعا میکنی!؟ گفت: ای پسر عزیزم، اول همسایه، سپس اهل خانه. 3
---------------------------------------
1. به کوشش مهدی شعبانی، دانش پژوه مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام).
2. شیخ طوسی، الغیبه، 1411ق، ص286.
3. علامه مجلسى، بحار الانوار، 1403ق، ج86، ص313.
نتیجه اعتماد به خداوند
«مَنِ اتَّكَلَ عَلَى حُسْنِ الِاخْتِيَار مِنَ اللَّهِ لَهُ لَمْ يَتَمَنَّ أَنَّهُ فِى غَيْرِ الْحَالِ الَّتِى اخْتَارَهَا اللَّهُ لَه»2
امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى فرمايد: كسى كه كار خود را به خداوند واگذاركند و تسليم خواست او باشد، هرگز آرزويى غير از وضعيتى كه خداى متعال برايش انتخاب كرده، نخواهد داشت.
گاهى اوقات انسان با خود مىگويد: اى كاش در برخى از اين شرايط قرار نگرفته بود! اى كاش در وضع ديگرى غير از وضع فعلى قرار مىگرفت! اى كاش شرايط و امكانات بهترى - چه در جنبههاى فردى و چه در جنبههاى اجتماعى - براى او به وجود مى آمد! ولى او از اين نكته غافل است كه شرايط زندگى از سوى خداوند متعال اختيار و تعيين شده است.
اين عمل منسوب به خداوند متعال و اراده و اختيار او است. ما در رابطه با اختيار خداوند تبارك و تعالى چه حسابى باز كردهايم؟! آيا اين اختيار را مطابق با مصلحت و خالى از هر گونه عيب و نقص مىدانيم يا - خداى ناكرده - در اين رابطه شك و ترديد داريم؟!
سيره بزرگان دين نيز چنين بوده است، كسى كه در آستانه شهادت و در قتلگاه است و با شهادت جز زمان اندكى فاصله ندارد مىفرمايد: «صبراً على قضائك لا اله سواك يا غياث المستغيثين مالى رب سواك و لا معبود غيرك صبراً على حلمك ...»
بنابراين، ما نبايد با يك گرفتارى مختصر- خداى ناكرده- به مبدء أعلا دهن كجى كرده و تصور كنيم به ما جفا شده است! بايد بدانيم مصالحى هست و انتخاب خداوند متعال هم انتخاب حَسَن و نيكويى است و به اين انتخاب نيكو اعتماد داشته باشيم. اگر اعتماد پيدا كرديم، به شرايط موجود و وضعيت خود كاملًا راضى خواهيم بود و ديگر تمنّاى تغيير آن حالت در ما به وجود نخواهد آمد.
---------------------------------------
1 . برگرفته از کتاب اخلاق فاضل (سلسله درسهای اخلاقی، اعتقادی آیتالله العظمی فاضل لنکرانی رحمة الله علیه)، صص 173-176؛ به تلاش مصطفی نیکزاد آملی.
2. ابن شعبه حرانى، تحف العقول، 1404ق، ص234.
امر به معروف و نهي از منكر (بخش دوم)
در این مقاله از سلسله مقالات «فقه و ثقلین»، به ادامه بررسی فقهی روایاتی که در ابواب مختلف امر به معروف و نهی از منکر از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است می پردازیم.
بررسی ابعاد مختلف طاعت سلطان
«وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة؛ خود را بدست خويش در مهلكه نيندازيد.» 2
شرح حدیث
* رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر كه نافرمانى سلطان كند نافرمانى خدا كرده و خداوند در نهى از نافرمانی اینگونه میفرمایند: وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة.» 3
نکتهای که در مورد این حدیث باید مورد توجه قرار گیرد این است که مراد از سلطان کیست؟ اگر منظور مطلق سلطان باشد، به طوری که شامل سلطان جائر هم بشود، خب مسلما این خلاف سایر نصوص است مگر از باب تقیه یا دفع افسد به فاسد که تفصیل آن در شرح حدیث قبل گذشت؛ اما اگر با ملاحظه قرائن، این سلطان را مقید به سلطان صالح کنیم، طاعت او به منزله طاعت الله است و مخالفت با او به منزله هلاک شدن است؛ به عبارت دیگر عدم تبعیت از سلطان در هر دو صورت (یعنی چه این که مراد از سلطان اعم از ظالم و صالح باشد و چه اینکه مراد از آن مختص به سلطان صالح باشد) موجب هلاکت میشود.
رضایت به فعل منکر به منزله انجام منکر
«فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ؛ پس بريده شد دنباله آن گروه كه ستم كردند، و شكر و سپاس، مخصوص خداوند، پروردگار جهانيان است.» 4
* فضيل بن عياض گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم انسان با ورع كيست؟ ایشان فرمودند: «آن كس كه از محرمات الهى دورى گزيند، و از شبهات و آميزش با مخالفان ما اجتناب ورزد. و هر گاه كسى از امور مشتبه پرهيز نكند نادانسته و ناخودآگاه گرفتار حرام گردد، و چون كار زشتى را ببيند در حالى كه توانایى جلوگيرى از آن را داشته باشد، اقدام نكند، به اين معنى است كه مايل است از خداوند نافرمانى شود، و كسى كه دوست دارد خداوند نافرمانی شود آشكارا به دشمنى خدا برخاسته، و شخصى كه پايدار ماندن ستمكاران را دوست داشته باشد، قطعا مىخواهد معصيت خدا رايج باشد، و خداوند تبارك و تعالى بر هلاك نمودن ستم پيشگان خود را ستوده، و فرمود: فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»5
شرح حدیث
مسألهای که در بسیاری از آیات و روایات بر آن تاکید شده است مسأله رضایت به کارهای نیک یا بد است. در مورد افعال همیشه دو گروه دخیل میباشند و مورد تشویق یا عقاب قرار میگیرند، ابتدا گروهی که کار را انجام میدهند و دسته دوم کسانی هستند که به انجام آن کار رضایت دارند. به عنوان نمونه میتوان اصحاب السبت را مثال زد که به تعبیر قرآن کریم تنها کسانی از عذاب در امان ماندند که علاوه بر تبعیت از دستور خداوند مبنی بر عدم صید در روز شنبه، نسبت به نهی کسانی که از این دستور الهی سرپیچی میکردند نیز مبادرت ورزیدند و آنها را از آن عمل نهی مینمودند و تعبیر قرآن کریم در مورد این افراد چنین است «أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوء، ما کسانی را نجات دادیم که (دیگران را) از بدی نهی میکردند»6به همین جهت رضایت به فعل منکر هم منکر محسوب میشود و نهی از آن واجب است.
ارتباط بین رضایت و انجام فعل
«الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ (اینها) همان کسانی (هستند) که گفتند خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد) یک قربانی بیاورد، که آتش (صاعقه آسمانی) آن را بخورد! بگو پیامبرانی پیش از من، برای شما آمدند؛ و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند؛ پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست میگویید؟!»7
* معمر از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که ایشان فرمودند «خدا لعنت کند قدریه را، خدا لعنت کند حروریه را، خدا لعنت کند مرجئه را، خدا لعنت کند مرجئه را» راوی میگوید به امام(علیه السلام) عرض کردم چطور دو گروه اول را یک بار لعنت کردی اما مرجئه را دوبار لعنت کردی؟ امام(علیه السلام) فرمود »چرا که آنان بر این باور بودند که کسانی که ما را به قتل رساندند از مؤمنین هستند، و از همین رو لباس آنها آغشته به خون ما است تا روز قیامت، آیا نشنیدی این قول خداوند متعال را که می فرماید: الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا- إِلَى قَوْلِهِ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ- امام(علیه السلام) فرمود بین کسانی که به این آیه خطاب شدهاند و بین قاتلین پانصد سال فاصله بوده است اما خداوند آنها را هم به عنوان قاتل خطاب میکند، به خاطر رضایت ایشان به فعل آن افراد-که در صد سال گذشته انجام شده است»8
شرح حدیث
نکتهای که در شرح حدیث قبل بیان کردیم در این حدیث نیز به خوبی قابل تأیید است. چرا که طبق این روایت بین کسانی که مورد خطاب آیه شریفه واقع شدهاند و بین قاتلین انبیا پانصد سال فاصله بوده است؛ اما به خاطر رضایت ایشان نسبت به قتلی که در پانصد سال گذشته واقع شده است، آنها هم در زمره قاتلین به حساب آمدهاند.
دوری از مجلس گناه
«وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِه؛ هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا میکنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین!» 9
* از امام صادق(علیه السلام) (روايت شده است كه) به نقل از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «كسى كه ايمان به خدا و روز واپسين دارد نبايد در جلسهاى بنشيند كه به امام (و پيشواى دين) توهين و بدگويى مىشود، يا در آن جلسه بد گويى و غيبت مسلمانى را مىكنند، همانا كه خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِه»10
شرح حدیث
در سر تا سر آیات قرآن کریم میتوان تاکید بر جایگاه والای امام و حجت الهی و نیز مومنین را ملاحظه کرد و بی حرمتی و سبّ ایشان به منزله سخره گرفتن این آیات شریفه است و نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با استناد به این آیه شریفه که محتوای آن گویای این مسأله است که اگر دیدید کسانی با طعنه و به قصد سخره گرفتن، در مورد آیات الهی سخن میگویند مجلس ایشان را ترک کنید، مجلسی را که در آن امام و مؤمنین مورد سخره قرار میگیرند ترکش را نیز لازم دانستهاند. بنا بر این طبق این روایت شریف، هر مجلس و محفلی که حتی مخالف محتوای آیات الهی در آن انجام میشود باید مورد ترک واقع شود و از آن دوری شود و به عبارت دیگر طبق این روایت، مدلول این آیه شریفه تنها محصور در جایی نیست که خود الفاظ قرآن مورد طعن واقع میشوند بلکه دلالت آن شامل آنجایی که خلاف دستورات الهی عمل شود نیز میشود.
پاداش خوبی جز خوبی نیست
«هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ؛ آيا پاداش احسان چيزى غير از احسان مىباشد؟!» 11
* على بن سالم گويد: شنيدم كه امام صادق(علیه السلام) مىفرمودند: «آيهاى در (قرآن) كتاب خداوند وجود دارد كه حتمى و قطعى است.»گفتم: آن كدامين آيه است؟ فرمودند: «سخن خداوند متعال در كتابش مىباشد، كه فرمود: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» (اين قانون براى) كافر، مؤمن، نيكوكار و بدكار جارى خواهد بود؛ و هر كه نسبت به او كار نيكى شود، وظيفهاش جبران و مكافات است و مكافات آن اين نيست كه همان كار نيك را متقابلًا انجام دهد، بلكه توجه نمايد كه آنچه را او برايش انجام داده، گوى سبقت را در آن كار نيك ربوده است. 12
شرح حدیث
* شاید این سوال در ذهن خواننده در مورد بعضی از این روایات مطرح شود که ارتباط بعضی از این روایات با مسأله امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
در پاسخ میگوییم بسیاری از این روایات در کتب روایی ما در باب امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان فعل معروف مطرح شده است، به طور مثال در کتاب شریف «وسائل الشیعه» در ضمن ابواب «فعل المعروف» بسیاری از روایاتی که اشاره به افعال نیک و پسندیده دارند ذکر شدهاند.
ارزش شکران نعمت
«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ؛ اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!» 13
* از مالک بن اعین جهنی روایت شده که حضرت زین العابدین(علیه السلام) سفارش فرمود بعضی از فرزندانش را؛ پس فرمودند: «ای فرزند من، شکر کن کسی را که به تو انعام میکند و انعام کن به کسی که سپاسگزار تو است. زیرا هر نعمتی که سپاس آن بجای آورده شود زائل نگردد و هر نعمتی که کفران شود باقی نماند، وسپاس گزار نعمت، سعادتمندی و بهرهاش به سبب شکر او بیشتر از بهره و استفاده از خود آن نعمتی است که شکر آن واجب شده است» سپس امام(علیه السلام) این آیه را قرائت فرمودند «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ»14
شرح حدیث
بی شک مسأله شکر و سپاس گزار بودن یکی از افعال نیک و پسندیده است که نه تنها اختصاص به شریعتهای آسمانی ندارد، بلکه برخاسته از فطرت انسانی است، فطرت انسانی اقتضا میکند که شخص در مقابل نعمتی که از منعمی به او میرسد قدردان و سپاس گزار باشد و در کلام اسلامی هم این مسأله به عنوان یکی از براهین واضح و فطری برای ضرورت تأمل و ژرف اندیشی در مورد منعمِ جهان خلقت مطرح شده است.
نکته ای که در این روایت بسیار چشم نواز است این است که خودِ فرصت شکر گزاری به عنوان یک نعمت لحاظ شده است و شکر این فرصت، افضل از شکر نعمتی است که شکرش واجب است.
---------------------------------------
1 . امیرحسین ایمانی مقدم، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام).
2. سوره مبارکه بقرة، آیه شریفه 195.
3. ابن بابويه، الأمالي (للصدوق) ،ترجمه كمرهاى، 1376ش، ص338
4. سوره مبارکه أنعامۀ، آیه شریفه 45.
5. شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 1409ق. ج16، ص258.
6. سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 165.
7. سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه 183.
8. شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 1409ق، ج16، ص269.
9. سوره مبارکه أنعام، آیه شریفه 68.
10. على بن ابراهيم قمى، تفسير القمي، 1404ق، ج1، ص204.
11. سوره مبارکه رحمن، آیه شریفه 60.
12. شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة،1409ق، ج16، صص306- 307.
13. سوره مبارکه إبراهیم، آیه شریفه 7.
14. شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 1409ق، ج16، ص313.
مشارکت اجتماعی زن در جامعه از دیدگاه فقه (روایات، بخش پایانی)
در شمارههای قبل آیاتی که مربوط به مشارکت اجتماعی زنان است بیان گردید، و نتیجه گرفته شد که قرآن مخالف مشارکت زنان در جامعه نیست. در این شماره به بیان دیدگاه روایات پرداخته میشود و سپس دیدگاه فقها و نتیجهگیری نهایی بیان میگردد:
دیدگاه روایات
به صورت اجمالی میتوان گفت ازبرخی روایات میتوان عدم جواز مشارکت اجتماعی زنان را استفاده نمود که در این مجال به دو دسته از این روایات اشاره میکنیم:
1. در وسائل الشیعه در باب «کراهت اذن به همسر برای خروج در غیر موارد ضروری،» نُه روایت ذکر گردیده است که ظهور در عدم جواز مشارکت اجتماعی زنان دارند که برای نمونه یک روایت در اینجا ذکر میگردد:
«....عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ فِي أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ- أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ- قِيلَ وَ مَا هِيَ قَالَ فِي الثِّيَابِ الرِّقَاقِ- وَ الْحَمَّامَاتِ وَ الْعُرْسَاتِ وَ النِّيَاحَاتِ؛ امام صادق(علیه السلام) از پدرانش از علی(علیه السلام) نقل میفرمایند که ایشان فرمود: هركس از زن خود در چهار امر اطاعت كند، خداوند او را به صورت در آتش جهنم مىافكند. پرسيدند: منظور چگونه اطاعتى است؟ فرمود: زن از مرد بخواهد كه لباس نازك بپوشد و به حمامهاى عمومى و عروسىها و مجالس عزا برود و مرد نيز به او اجازه بدهد.» 2
مرحوم مجلسی پیرامون این روایت میفرمایند: «ظاهرا مراد اين است كه زن بخواهد هر حمامى كه خواهد برود و در هر عزا و عروسى به تماشا رود و چادر بدن نما خواهد كه بدنش در زير چادر نمايان باشد.» 3 اگرچه ظهور ابتدایی این روایات منع مطلق از حضور زن در اجتماع است، اما با توجه به تعارض آن با دسته دیگری از روایات که دال بر جواز حضور زن در جامعه هستند، باید آن را حمل بر وجود مفسده نمود. از کلام مرحوم مجلسی نیز همین مطلب قابل استفاده است.
2. صاحب وسائل، بابی را با عنوان جواز خروج زنان برای رفتن به مجامع عمومی برای قضای حقوق و ندبه و کراهت آن برای غیر این موارد و تحریم در صورت مفسده ذکر نمودهاند. به عنوان نمونه یک روایت در اینجا میآید:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) إِنَّ امْرَأَتِي وَ امْرَأَةَ ابْنِ مَارِدٍ تَخْرُجَانِ فِي الْمَأْتَمِ فَأَنْهَاهُمَا فَتَقُولُ لِيَ امْرَأَتِي- إِنْ كَانَ حَرَاماً فَانْهَنَا عَنْهُ حَتَّى نَتْرُكَهُ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ حَرَاماً فَلِأَيِّ شَيْءٍ تَمْنَعُنَاهُ- فَإِذَا مَاتَ لَنَا مَيِّتٌ لَمْ يَجِئْنَا أَحَدٌ- قَالَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع عَنِ الْحُقُوقِ تَسْأَلُنِي- كَانَ أَبِي ع يَبْعَثُ أُمِّي وَ أُمَّ فَرْوَةَ- تَقْضِيَانِ حُقُوقَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ؛ عبداللّه كاهلى گويد: به امام كاظم(علیه السلام) گفتم همسرم و همسر ابن مارد در مجالس سوگوارى شركت مىكنند و من ايشان را باز مىدارم، همسرم به من مىگويد اگر حرام است، ما را بازدار تا آن را رها كنيم، و اگر حرام نيست چرا ما را منع مىكنى؟ چرا كه هرگاه كسى از ما بميرد، كسى نزد ما نخواهد آمد.
امام كاظم(علیه السلام) فرمود: پرسشت در مورد حقوق است. پدر بزرگوارم(علیه السلام) همواره مادرم و ام فروه را (به مجالس سوگوارى) مىفرستاد تا حقوق اهل مدينه را ادا كنند. 4
ایشان روایات دال بر جواز و عدم جواز را در این باب ذکر کردهاند و در پایان این باب می فرمایند: «قبلا روایاتی که دال بر جواز حضور زن در مجامع عمومی میکرد بیان شد و در آینده نیز در تجارت خواهد آمد و قبلا در آداب حمام آن روایاتی که دلالت میکرد بر عدم جواز اذن به زنان برای رفتن به سوی جایی که نوحه میکنند گذشت و همانطور که قبلا بیان شد این روایات منع را باید حمل کنیم بر حصول مفسده و این روایات منع که در اینجا بیان شد نیز اینچنین است.» 5
به این ترتیب صاحب وسائل روایاتی که دال بر عدم جواز حضور زن در جامعه میباشند را بر وجود مفسده حمل مینمایند.
دیدگاه فقها در رابطه با مشارکت زنان در امور اجتماعی
با توجه به روایات، فقها حکم به محدود کردن زن در خانه کردهاند؛ سید یزدی(رحمة الله علیه) قائل است مستحب است زن خارج نشود مگر ضرورتی حاصل شود. 6 قابل ذکر آنکه عدم حاشیه توسط مراجع دیگر نشان میدهد که آنها نیز، این حکم را قبول دارند؛ البته آیت الله مكارمحفظهالله در ذیل این مسأله قائلاند این حکم با ملاکهای دیگری که وجود دارد، معارضه میکند، مانند اینکه این حکم، سبب سوء خُلق و طغیان زن بر شوهرش شود، ... پس عمل به این حکم باید با ملاحظه این جهات باشد و الا رعایت اعتدال اولی، بلکه گاهی واجب است. 7
نظر آیت الله تبریزی(رحمة الله علیه) این است که به سبب آنچه که در روایات معتبره وارد شده است سزاوار است، زن در خانه بنشیند و از خانه خارج نشود مگر برای ضرورت دینی مانند یادگیری احکام مبتلی به در مجالس ذکر و یا برای رفتن در محافلی که ذکر ماتم برای اهل بیت(علیهم السلام) می-شود و یا برای ضرورت دنیایی مانند علاج بیماری و یا صله رحم. 8
آیتالله خامنهای حفظهالله در اینباره میفرمایند این که ما به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی افتخار کنیم، دیدگاهی غلط و در واقع انفعال در برابر گفتمان غربی است. آنچه که باید مایه افتخار باشد، تعداد بالای زنان روشنفکر، فعال فرهنگی و سیاسی و مجاهد است. 9
نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد این است که به نظر میرسد از دیدگاه فقها مهمترین نقش زن، انسان سازی است، از این رو میبینیم که امام خمینی( قدس سره) در رابطه با نقش زنان در جامعه چنین میگویند: نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است؛ براى اينكه بانوان علاوه بر اينكه خودشان يك قشر فعال در همه ابعاد هستند، قشرهاى فعال را در دامن خودشان تربيت مىكنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است، و از خدمت همه كس بالاتر است. و اين امرى است كه انبيا مىخواستند. مىخواستند كه بانوان قشرى باشند كه آنها تربيت كنند جامعه را، و شير زنان و شير مردانى به جامعه تقديم كنند. 10
مقام معظم رهبری در این رابطه چنین میفرمایند: «بنده با انواع مشارکتهای اجتماعی [زنان] موافقم، ... منتها دو سه تا اصل را باید ندیده نگرفت. یک اصل این است که این کار اساسی را - که کارِ خانه و خانواده و همسر و کدبانویی و مادری است - تحتالشعاع قرار ندهد... پس ما با آن اشتغال و مشارکتی کاملاً موافق هستیم که به این قضیه اصلی ضربه و صدمه نزند؛ چون این جایگزین ندارد... این کارها، کار مادر است؛ اما آن شغلی که شما بیرون دارید، اگر شما نکردید، ده نفر دیگر آنجا ایستادهاند و آن کار را انجام خواهند داد. بنابراین اولویت با این کاری است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.» 11
نتیجه پایانی بحث
حضور زنان در جامعه فی نفسه و به عنوان اولی جایز است و این یک امر بدیهی است، قرآن نیز در این رابطه مخالفتی ندارد، مگر اینکه از صدر آیه تطهیر یک حکم عمومی برای همه زنان فهمیده شود. از طرف دیگر بعض روایات، حضور زنان در جامعه را منع نمودهاند. فقها این روایات را حمل بر وجود مفسده کردهاند. در صورت وجود مفسده حضور زنان در جامعه حرام است. با توجه به دسته دیگری از روایات، فقها حکم به استحباب خانهنشینی زن در غیر موارد ضرورت نمودهاند. نظر اسلام، مبتنی بر رعایت مصالح خود زن و همچنین مصالح جامعه است. با نگاهی به جوامعی که به زنان خود، آزادی کامل دادهاند، روشن می شود این حکم شارع مقدس، خدمتی بزرگ به جامعه و خود زنان است.
از طرفی قرائنی نیز وجود دارد که نشان میدهد اسلام موافق حضور حداکثری زن در جامعه نیست، یا حداقل اینکه اسلام حضور زن در خانه و پردهنشینی زن را ترجیح میدهد که به عنوان نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. طبیعت و وضعیت جسمانی بانوان.
2. نقش بسیار با اهمیت مادری و نیاز فرزندان به مراقبت مستلزم خانهنشینی است.
3. وجود روایات متعدد در این زمینه و علما نیز بر طبق این روایات حکم به استحباب خانهنشینی زنان کردهاند.
4. عدم وجود دلیل صریح بر موافقت اسلام با حضور حداکثری زنان در جامعه.
6. تجربه ناموفق حضور گسترده زنان در جوامع غربی و در جوامع اسلامی، و اعتراف اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی به این مطلب
در پایان متذکر میشویم که بدیهی است در برخی از مواقع حضور زن در جامعه ضروری است و لذا شارع در این مواقع، حکم به وجوب حضور زن در جامعه کرده است؛ مانند زمانی که به جامعه اسلامی هجوم آورده شده، که در این زمان دفاع بر همه واجب است و یا مانند وجوب هجرت از بلاد کفر، که بر زن و مرد، واجب است.
---------------------------------------
1. سید عبدالحسین موسوینیا، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام).
2. شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 1409 ق، ج2، ص49.
3. علامه مجلسى، لوامع صاحبقرانی، 1414ق، ج2، ص27.
4. شيخ حر عاملى، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 1409 ق، ج3، ص239.
5. همان، ص240.
6. يستحبّ حبس المرأة في البيت فلا تخرج إلّا لضرورة؛ سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى، العروة الوثقى (المحشّى)، 1419 ق، ج5، ص490.
7 . سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى، العروة الوثقى مع التعليقات، 1428ق، ج2، ص755.
8 . مرحوم تبريزى، صراط النجاة، 1426ق، ج8، ص220.
9. http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=22532
10. امام خمینی، صحیفه امام، 1378ش، ج14، ص197.
11 . http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41459
شرط متأخر (بخش سوم)
در دو شماره قبلی به گستره بحث شرط متأخر و اشکالات مطرح شده پیرامون این نوع شرط پرداختیم؛ حال راه حلهای اشکال شرط متأخر در حکم میپردازیم و در شماره بعد پیرامون راههای رفع اشکال درشرط متأخر در متعلق حکم بحث خواهیم کرد.
راه حلهای اشکال شرط متأخر در حکم
در مجموع نُه راه حل پیشنهاد میشود:
1- علت مُعِدّ: یکی از راهحلهای مشکل شرط متأخر آن است که بین عوامل مؤثر تفاوت قائل شویم به این معنا که شرط نیز می تواند مؤثر باشد اما این گونه نیست که هر چه که مؤثر است نیز شرط باشد بلکه ممکن است که علتی از علل باشد. به عبارت دیگر، شرط جزء اقسام چهارگانه علل فاعلی، مادی، صوری و غایی نیست بلکه شرط میتواند تمامکننده اثر فاعل یا تکمیل کننده قابلیت قابل باشد و گاهی در جهت قرب علت ناقصه به تأثیرگزاری نقش ایفا نماید که در صورت اخیر میتوان از آن به عنوان مُعِد یاد کرد. 2
*حُسن پاسخ فوق در این است که معضل ضرورت همزمانی و معیت علت و معلول را حل مینماید، اما ضعف و خلل این راهکار در آن است که با همه شروط شرعیه به مثابهه معد معامله مینماید و حال آن که چنین نیست. به علاوه، این پاسخ همه گستره بحث را در برنمیگیرد زیرا هنگامی که معد بحث میشود فقط از عهده مشکل ناهمزمانی شرط متقدم در ناحیه شرط مأمورٌبه برمیآید اما نسبت به اشکال شرط متأخر کافی نیست. 3
2- اعتباری دانستن شرایط احکام: راهکار دیگر آن است که همه احکام شرعی را یکسره در زمره اعتباریات محسوب نماییم؛ در نتیجه مشکل شرط متأخر با این نوع نگاه، رنگ میبازد زیرا که به کلی از دایره تأثیرات و تأثرات خارج میگردد بنابراین شارع میتواند قید و شرط را همزمان یا ناهمزمان فرض نماید؛ به علاوه آن مواردی که به عنوان شرط نام برده میشوند مانند غسل مستحاضه یا اجازه متأخره و امثال آنها، خودشان شرط و قید نیستند بلکه تقیدشان شرط است. بنابر این وجود واقع موضوعی برای احکام انکار و رفع و وضع احکام به دست مُعتَبِر معرفی میگردد. 4
*پاسخ فوق، اگر چه حکم را در فضای اعتبار به تصویر میکشد اما به هر جهت، حکم بر شرط مترتب است پس تأخر چه معنایی دارد؟! به علاوه بر فرض که حکم، اعتباری باشد اما معتبِر، حکیم و عاقل است و منشأ اعتبار احکام شرعی امور واقعی و نفس الامری است، مانند مصالح و مفاسد واقعی که اموری غیرقابل تغییر هستند؛ یعنی اعتباری بودن به این معنا نیست که حکم هیچ ضابطهای ندارد و بسیار قراردادی و سلیقهای هستند.
*بر این مبنا، میان اعتبارات عقلایی و قانونی با اعتبارات شرعی تفاوت وجود دارد، زیرا امکان تغییر و تبدل در اعتبارات شرعی راه ندارد بدان جهت که بر اساس همان ارتباط اعتبارات شرعی با مصالح و مفاسد واقعی، احکام شرعی با حقایق تکوینی و واقعی ارتباط دارند تا به آنجا که ثبات و دوام حلال و حرام حضرت محمد )صلی الله علیه و آله( تا روز قیامت را که در برخی احادیث به آن اشاره شده5 در همین چارچوب میتوان بهتر تحلیل نمود.
3- تحصیص مقتضی توسط شرط: مراد از تحصیص، حِصّهسازی است و بنای این راهحل آن است که شرط را متمم فاعلیت فاعل یا متمم قابلیت قابل بدانیم، یعنی در امتناع انفکاک علت به عنوان آنچه که ذات معلول از آن ترشح مینماید شبههای نیست لذا شرط نه علت است و نه حتی معد محسوب میگردد زیرا معلول بر ذات معد، متوقف نیست بلکه معلول بر اثر معد متوقف است و بر این مبنا که شرط نه علت است و نه معلول، امکان ناهمزمانی در شرط راه مییابد ولو آنکه در امور تکوینی باشد زیرا مقتضیِ معلول، حصه خاصی از طبیعیِ مقتضی است و نه نوع و طبیعی مقتضی. 6 بر این مبنا، شرط متأخر و متقدم نه تنها در اعتباریات، بلکه در امور تکوینی نیز وجود دارد چنانچه در احراق، آن چه تأثیر دارد نوعی از آتش میباشد؛ به این گونه که آتشی سوزانندگی دارد که با جسم خشک و مستعد برای احتراق در تماس باشد و فقط این حصه از آتش واجد مقتضی و تأثیر در احراق می باشد؛ پس آن خصوصیتی که به وسیله آن، مقتضی معلول متحصص میگردد، شرط نامیده میشود و این خصوصیت از نسبت موجود در آن حصه (شرط) با لحاظ اضافه به مشروط به دست میآید. بر این اساس شرط فقط طرف اضافه و محصل خصوصیت برای مقتضی است و نه خود مقتضی و کار شرط چیزی جز حصه سازی نیست. 7
*در این تحلیل، شرط از دو حال خارج نیست؛ یکی نقش میانجی بین فاعلیت فاعل و قابلیت قابل و نقش دیگر واقع شدن در یکی از طرفین اضافه. این تحلیل بیان مینماید که شرط نه علت است و نه جزیی از علت، بلکه فقط حصهساز میباشد لذا چه با وصف حصهسازی و چه با وصف وقوع در طرف اضافه به شرط بنگریم آن را قابل تأخر یا تقدم مییابیم زیرا که تأثیری ندارد تا معضل ناهمزمانی مؤثر از ذی الاثر لازم بیاید حال چه در اعتباریات و چه در تکوینیات.
*اما این که در این تحلیل، بحث اضافه به میان آمد جای تأمل دارد؛ زیرا اگر مراد، اضافه ذهنی باشد آنگاه متمم بودنش نامعلوم و ناموجه است زیرا اضافه آتش به کاغذ خشک در ذهن سوزاننده نیست و اگر مراد، اضافه واقعی مقولی باشد آنگاه تحقق آن بدون وجود فعلی طرفین اضافه ناممکن میباشد در حالی که این تحلیل به همزمانی مقتضی با تحصیص و مشروط پایبندی ندارد. 8
4- لحاظ و وجود علمی شرط: چهارمین راهحل، آن است که میان شرایط حکم و شرایط مأمورٌبه (متعلق حکم) تفاوت بگذاریم. در این راهکار، کبرای ضرورت معیت و تزامُن (همزمانی) اجزای علت تامه با معلول نه تنها مخدوش نمیشود بلکه با پذیرش آن، در ناحیه صغری خدشه مینماید، به این معنا که مثالهای برشمرده شده، مانند غسل مستحاضه و اجازه متأخر و چه بسا عقد وصیت تملیکی را شرط نمیداند بلکه شرط را به شکلی دیگر تبیین مینماید، به این گونه که شرط حکم را از راه لحاظ و شرط مأموربه (متعلق حکم) را از راه اضافه به تصویر میکشد.
در مورد حکم تکلیفی، مانند وجوب و حرمت یا حکم وضعی مانند صحت، آن چه که شرط است لحاظ آن شیء در تکلیف آمر میباشد به گونهای که اگر این لحاظ نباشد اصلاً تکلیفی از آمر صادر نمیگردد؛ به علاوه که این لحاظ، با تکلیف آمر نیز همواره مقارن است. وجه این مطلب آن است که تکلیف نمودن امری اختیاری، اعتباری، ذهنی، لحاظی و دارای مبادی میباشد، بدین معنا که ابتدا شیء (مشروط) همراه با اطرافش (شرط یا شرایط) تصور میگردد به گونهای که تصور این اطراف، در صدور تکلیف از امر مدخلیت دارد؛ حال چه نفس اطراف مقارن باشد یا نامقارن. به عبارت دیگر با تصور شرط و مشروط، سروکار داریم و نه با نفس آنها؛ در حالی که در عالم تصور، همیشه مُزامن و مقارن هستند. علاوه بر ماجرای صدور حکم تکلیفی، در حکم وضعی نیز با تصور شرط و مشروط مواجه هستیم، مثل اینکه تصور غسل شب بعد با تصور صحت صوم مستحاضه و تصور رضایت مالک با تصور عقد فضولی همزمان است. 9 *در این راهکار، علاوه بر قانون ضرورت همزمانی اجزای علت تامه با معلول، با قانون سنخیت علت و معلول نیز مواجه هستیم با این تفسیر که آنچه در حکم به عنوان امری نفسانی میتواند مؤثر واقع گردد که خود نیز از سنخ امور نفسانی باشد. در مثال عرفی، میتوان چنین بیان نمود که آن چیزی موجب فرار میشود، شیر ذهنی و لحاظ شیر در ذهن است و نه شیر عینی خارجی. 10 وجه قانون سنخیت را آن دانستهاند که در صورت نقض این قانون، تالی فاسد به دنبال میآید و آن تالی فاسد، لزوم «صدور کل شیءٍ من کل شیء» است مثل اینکه از آتش سرما برخیزد و از یخ گرما ساطع گردد که به وضوح باطل است. 11
*بر این راهحل، اشکالاتی وارد شده است از جمله این که مراد از «حکم» در این راه حل چیست؟ آیا مراد، حکم نمودن به معنای مصدری و جعل حکم است یا آن که مراد، حکم به معنای مجعول؟ به این معنا که اگر این راه حل در صدد حل مشکل در حکم به معنای اسم مصدر و مجعول بود آنگاه راهحلی خوب و ناظر به محل نزاع بود لکن چنین نیست بلکه به حکم به معنای مصدری و به عنوان فعلی از افعال نفسانی پرداخته و بنابر این از محل نزاع دور شده است. 12
در این اشکال با این مقوله مواجهیم که در راه حل، وجهه قضیه خارجیه حکم را مدنظر قرار داده است در حالی که مشکل در وجهه قضیه حقیقیه حکم میباشد و این به معنای خروج از محل بحث است زیرا در این راه حل، در مورد حکم، از «لحاظ و وجود علمی» برای تبیین رفع اشکال استفاده میشود، مؤلفهای که با قضایای خارجیه شخصیه جزئیه تناسب دارد. نکته محوری این اشکال آن است که راهحل اخیر، بین قضایای خارجیه با قضایای حقیقیه خلط نموده است. 13
5- تبعیت مجعول از کیفیت انشا: براساس تمرکز بخشیدن مشکل در ناحیه حکم به معنای مجعول، رابطه بین مجعول و امور خارجی، از سنخ رابطه علت و معلول نیست بلکه مجعول تابع کیفیت انشا و جعل و قصد منشیء میباشد زیرا که جعل و مجعول از سنخ امور اعتباری و عقلایی است، بدین معنا که اگر منشیء قصد تحقق معنایی را در ظرف معینی بنماید در مجعول نیز منعکس میگردد، ظرف تحققی که لزوماً مقارن نبوده و ممکن است متأخر باشد. 41
6- وجود دهری شرط: راهحل دیگر شرط متأخر، آن است که برای شرط دو نحوه وجود زمانی و وجود دهری قائل شویم به نحوی که بر خلاف تطرق اشکال در ناحیه وجود زمانی شرط، در ناحیه وجود دهری شرط اشکالی پیش نمیآید زیرا همه موجودات در عالم تجرد با یکدیگر اجتماع و تقارن دارند. *غیرعرفی بودن وجود دهری و خارج بودن آن از حیز قدرت مکلف از جمله اشکالات این راهحل است. 15
7- بازخوانی دلیل شرطیت غسل شب بعد: راهحل دیگر شرط متأخر مراجعه مجدد و عمیق به منابع و بررسی فتاوا را توصیه مینماید براین اساس که فتوا بر شرطیت غسل شب بعد را فتوایی بدون مستند و آنچه را که دلیل چنین شرطی پنداشتهاند، فاقد وضوح دلالت میداند. 16 این راه حل از راه بازخوانی فتاوا و دقت در دلالت در مستند فتاوا وارد عرصه شده و به نوعی مشکل را از اساس برطرف مینماید اگرچه به نوعی، رایحه پاککردن صورت مسأله را نیز به همراه دارد.
8- علم مولا به شرط تکلیف و تقارن عرفی شرط وضعیات: 17 راهحل دیگر بین حکم تکلیفی و حکم وضعی تفاوت میگذارد یعنی علم مولا را به قدرت مکلف بر ایجاد مأموربه در وقت عمل و اراده ناشی از آن را همراه و مقارن سایر مبادی تکلیف میداند اما در حکم وضعی، مطلب به گونه دیگری تبیین میگردد. در این تبیین، ابتدا به بررسی امور تدریجیه (زمان) میپردازد و انتزاع تقدم در آنها را مستلزم وجود امر انتزاعی بلامنشأ میداند. آنگاه به واکاوی زمانیات و حوادث مانند عقد فضولی پرداخته با این بی که موضوع در امور وضعی و شرط در متعلق احکام، همان چیزی است که در واقع بر حادث خاص، تقدم دارد و به حسب عقل، نمیتواند تقارن داشته باشد ولی عرف این موارد را مقارن و قابل انتزاع میبیند. 18
*اشکال این راهکار آن است که چگونه امری که عقلاً امکان ندارد بتواند با دید عرفی ممکن گردد. دیگر آنکه چرا بین حکم تکلیفی با حکم وضعی تفاوت گذاشت و حال آنکه هردو از امور اعتباری هستند. 19
9- تفکیک شرط براساس عالَم جعل، مجعول و ملاک: راهکار دیگر از راه تفکیک و توزیع اشکال در سه موقع عالم جعل، عالم مجعول و عالم ملاک به حل اشکال شرط متأخر میپردازد. مقصود از عالم جعل، عالم انشای حکم برای مقدر الوجود به نحو قضیه شرطیه است که راه حل اشکال شرط متأخر در این موقع همان مفروض الوجود بودن شرط لاحق است، به عبارت دیگر تقدیر غسل در شب یکشنبه نسبت به روزه روز شنبه در موطن لاحقش مشکل را برطرف مینماید، زیرا چنین تقدیری در حیطه قدرت ملاحظ میباشد. اما در عالم مجعول، بنابر جعل حکم به نحو قضیه شرطیه، تحقق شرطی مانند استطاعت، امر جدیدی محسوب نمیشود زیرا مجعول، وجود مستقلی نسبت به عالم جعل ندارد. در عالم ملاک نیز شرط وجوب در حالی که در احتیاج عبد به فعل اثر تکوینی با وجوب نیز مقارن است. 20
نتیجه
در بین راه حلهای ارائه شده راهحل لحاظ و وجود علمی شرط متأخر حکم (راهحل چهارم) و نیز راهحل تبعیت حکم مجعول از کیفیت انشا (راهحل پنجم) و راهحل وجود دهری شرط حکم (راهحل ششم ) را برفرض متعارف بودن و مقدور بودن و نیز راهحل مبتنی بر تفکیک شرط براساس عالَم جعل، مجعول و ملاک (راهحل نهم) را میتوان فیالجمله قابل قبول دانست.
---------------------------------------
1. سید روح الله قافله باشی، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام).
2. .مرحوم اصفهانی، نهایة الدرایة، 1429ق، ج2، صص 32 – 35.
3. محمد روحانی، منتقى الأصول، 1413 ق، ج 2، صص 111 – 112 و ص131.
4. محمد اسحاق فیاض، محاضرات فی اصول الفقه، 1422ق، ج2، صص130 – 131 و 313
5. مرحوم کلینی، اصول الکافی، 1407، ج1، ص59، ح19.
6. محمدتقی بروجردی نجفی، نهایة الافکار (تقریرات اصول آقاضیاءالدین عراقی)، 1417ق، ج2، ص278.
7. محمد روحانی، محمد روحانی، منتقى الأصول، 1413ق، ج2، صص 126 – 127.
8. محمد روحانی، منتقى الأصول، 1413ق، ج2، صص 126 – 127.
9 . مرحوم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 1432ق، ج1، ص192.
10 . علی میلانی حسینی، تحقیق الاصول، 1428ق، ج2، ص278.
11 . مرحوم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، 1432ق، ج1، ص194.
12 . درس استاد ساویز حفظهالله در سال تحصیلی 1397 – 98، ص16، مورخ 29 / 2 / 1398.
13 . محقق خویی، اجود التقریرات (تقریرات اصول محقق نائینی)، 1352ش، ج1، صص 223 – 224.
14 . محمد روحانی، منتقى الأصول، 1413ق، ج2، ص121.
15 . علی میلانی حسینی، تحقیق الاصول، 1428ق، ج2، صص 275 – 276.
16 . ر.ک: مرحوم حرعاملی، وسائل الشیعه، 1409ق، ج2، ص349.
17 . ظاهراً مراد از کلمه «وضعیات» که در متن تهذیب الاصول - به نشانی، تهذیب الاصول،1423ق، ج1، ص305، در کلام حضرت امام1 و تقریر آیة الله سبحانیحفظهالله آمده و قابل مشاهده است به قرینه مقابله و سیاق و مثال بررسی شده بیع فضولی همان احکام وضعی در مقابل احکام تکلیفیه است.
18 . آیتالله سبحانی، تهذیب الاصول،1423ق، ج1، صص 297 – 306.
19 . سید محمود ملکی اصفهانی، اصول فقه شیعه، 1381ش، ج4، ص285.
20 . حسن عبدالساتر، بحوث فی علم الاصول، 1417ق، ج 5، صص 15 - 21.
بررسی وثاقت روات کتاب کامل الزیارات
یکی از توثیقات عامی که ثمرات فراوانی نیز میتواند داشته باشد وثاقت راویان کتاب کامل الزیارات میباشد. البته قبل از ورود به بررسی وثاقت این روات، لازم است کتاب کامل الزیارات و مصنف آن معرفی اجمالی شوند.
معرفی مصنف
کتاب شریف کامل الزیارات نوشته فقیه بزرگوار جعفر بن محمد بن قولویه(رحمة الله علیه) است. نجاشی(رحمة الله علیه) درباره ایشان چنین میگوید: «ابوالقاسم (ابن قولویه) از بزرگان و ثقات اصحاب ما در فقه و حدیث بود ... و استاد ما شیخ مفید(رحمة الله علیه) فقه را نزد او خواند و از او اخذ علم نمود، و هر آنچه مردم از خوبی و وثاقت و فقاهت توصیف شوند او بالاتر از آن است و کتابهای خوبی داشت .... (از جمله) کتاب زیارات.» 2
بعضی از اساتید ایشان عبارتند از: 1- محمد بن جعفر بن قولويه (پدر ایشان که مقابل مدرسه آیت الله گلپایگانی(رحمة الله علیه) کنار شهدای سوم خرداد مدفون میباشند) 2- على بن محمد بن جعفر بن قولويه (برادر ایشان) 3- محمد بن يعقوب كلينى 4- محمد بن حسن صفار 5- علی بن الحسین بن بابويه، پدر شيخ صدوق 6- محمد بن جعفر زرارى 7- محمد بن حسن بن وليد 8- محمد بن عبد الله حِميَرى
بعضی از شاگردان ایشان عبارتند از: 1- شيخ مفيد 2- حسين بن عبيد الله غضائرى 3- احمد بن عبدون 4- تلعكبرى ایشان در سال 367ق از دنیا رفتند و مدفن ایشان در کنار شاگرد بزرگوارشان شیخ مفید(رحمة الله علیه) در حرم شریف کاظمین(علیهما السلام) واقع شده است.
اقوال در مساله
در مورد وثاقت رجال کتاب کامل الزیارات اقوال مختلفی مطرح است که طبق بعضی از این مبانی چند صد نفر از روات توثیق میشوند و طبق بعض دیگر هیچ اثر رجالی نمیتوان مترتب کرد. کتاب «قبسات من علم الرجال»3 اقوال در مسأله را سه قول دانسته است:
1. توثیق تمام روات سند : این قول خود به پنج صورت بیان شده است:
الف. تمام روات مذکور در کتاب 4
ب. اسانید منتهی به معصومین(علیهم السلام) بدون تفاوت در اینکه راوی امامی باشد یا خیر5
ج. اسانید منتهی به معصومین(علیهم السلام) من غیر رفع و لا ارسال و لا وقوع غیر الامامی 6
د: فقط روایات ثواب زیارت ائمه(علیهم السلام)7
ی. در هر باب یک روایت صحیحه است8 ثمره این قول برای توثیق جایی است که در باب یک روایت باشد یا اینکه یک راوی در تمام روایات یک باب موجود باشد.
2. مشایخ بلا واسطه9
3. وثاقت بعض من وقعوا فی سلسله الاسانید؛10بر این قول ثمره رجالی مترتب نمیشود.
بررسی اقوال
در بررسی قول اول مناسب است کلام محقق خویی(رحمة الله علیه) که در ابتدای امر قائل به وثاقت تمام افراد واقع در سند بوده اند (عبارات ایشان در بعضی از جزئیات این قول، متفاوت است که بيان شد) را ذکر کنیم. دلیل ایشان بر این امر کلامی است که مرحوم ابن قولویه در ابتدای کتاب شریف کامل الزیارات آوردهاند و نحوه استدلال همانند آنچیزی است که در بحث روات کتاب تفسیر علی بن ابراهیم بیان نمودهاند؛ ايشان ميفرمايند: «به همان وجه که در وثاقت مشایخ علی بن ابراهیم ذکر شد به وثاقت تمام مشایخی که در اسناد کتاب کامل الزیارات واقع شدهاند حکم میکنیم» سپس عبارت مقدمه کتاب کامل الزیارات را آورده و آن را واضح الدلاله بر این امر میدانند که ابن قولویه در این کتاب هیچ روایتی از معصوم نمیآورد مگر اینکه از جهت ثقات از اصحاب به ایشان رسیده باشد. 11
عدول محقق خویی(رحمة الله علیه)
بعد از سالها که مرحوم خویی قائل به وثاقت تمام افراد واقع در سند بودند (اکثر مباحث فقهی و کتاب معجم رجال الحدیث طبق این مبنا نگاشته شده است) 12 از مبنای خود عدول نموده و قائل به وثاقت مشایخ بلا واسطه ابن قولویه در این کتاب شدهاند. ترجمه متن عبارت منتشر شده توسط ایشان چنین است:
«بعد از ملاحظه روایات کتاب و تفتیش اسانید آن معلوم شد که کتاب مشتمل میباشد بر روایات بسیاری (که شاید بیش از نیمی از روایات کتاب باشد) که اوصافی که اول کتاب در مقدمه ذکر شده است بر آن منطبق نمیشود. در این کتاب روایات زیادی موجود است که مرسله و مرفوعه و مقطوعه میباشند (سند به غیر معصوم(علیه السلام) منتهی میشود) و روایاتی که در سند آن افرادی غیر شیعه میباشند. همچنین روایات زیادی موجود است که مشتمل بر رواتی هستند که در هیچ کتاب رجالی ذکری از آنها نیست. بلکه روایاتی یافت میشود که روات آن مشهور به ضعف هستند مانند الحسن بن علی بن ابی عثمان و محمد بن عبد الله بن مهران و امیه بن علی القیسی و... و معلوم است که این امر با آنچه مصنف(رحمة الله علیه) در دیباچه فرموده بود سازگار نیست؛ اگر منظور ایشان توثیق تمام روات کتاب باشد. ایشان در دیباچه فرمودند: (انه لم یخرج حدیثا روی... الخ) پس برای اینکه کلام مصنف(رحمة الله علیه) اخبار به غیر واقع نباشد باید این عبارت را حمل بر خلاف ظاهر کرده و گفت مراد ایشان فقط اساتید بلا واسطه است و بنابراین چارهای از این نیست که از مبنای سابق خود دست بکشیم و ملتزم به وثاقت خصوص مشایخ بلا واسطه ابن قولویه شویم.» 13
بیان تحقیق در مساله
با توجه به اینکه منشا قول به وثاقت رجال کامل الزیارات فقط مقدمهای است که ابن قولویه (رحمة الله علیه) در ابتدای کتاب آورده است لازم است ابتدا عبارت ایشان مورد بحث قرار گیرد:
«لم أخرج فيه حديثا روي عن غيرهم(اهل البیت(علیهم السلام)) إذا كان فيما روينا عنهم من حديثهم كفاية عن حديث غيرهم ... ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته و لا أخرجت فيه حديثا روي عن الشذاذ من الرجال يؤثر ذلك عنهم عن المذكورين غير المعروفين بالرواية المشهورين بالحديث و العلم و سميته كتاب كامل الزيارات و فضلها و ثواب ذلك؛ در (این کتاب) روایتی که از غیر ایشان باشد نیاوردم زیرا روایات ایشان ما را از کلام دیگران بی نیاز میکند. ... آنچه از جهت ثقات از اصحاب ما (رحمهم الله برحمته) به دست ما رسیده است آوردیم. و در این کتاب احادیثی که از اشخاص گمنام و غیر معروف و مشهور به روایت و علم روایت شده است نیاوردم. و نام آن را كامل الزيارات و فضلها و ثواب ذلك گذاردم.» 14
در عبارت «و لم أخرج فيه حديثا روي عن غيرهم إذا كان فيما روينا عنهم من حديثهم كفاية عن حديث غيرهم» مراد ایشان این است که به خلاف اهل سنت که به علت دوری از اهل بیت(علیهم السلام) به اقوال غیر معصومین(علیهم السلام)مانند حسن بصری و... اهتمام ویژه دارند ایشان میگوید من روایات غیر اهل بیت (علیهم السلام) را نیاوردهام زیرا در روایات ایشان کفایت از کلام دیگران است.
در عبارت «لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته» و اینکه آیا توثیق تمام روات را میرساند یا یک معنای دیگر در ادامه ان شاء الله صحبت میکنیم ولی اینکه مراد از اصحابنا چیست باید گفت که در این عبارت به قرینه عبارت بعدی یعنی «رحمهم الله برحمته» غیر شیعه یا فرق منحرف شیعه مراد نیستند زیرا ترحم بر غیر شیعه مرسوم نبوده است.
عبارت «الشذاذ من الرجال يؤثر ذلك عنهم عن المذكورين غير المعروفين بالرواية المشهورين بالحديث و العلم» معنای مضمونیاش این است که در این کتاب از راویان گمنام و غیر مشهور به علم و حدیث روایتی نقل نکردهام. ترجمه تحت اللفظی این عبارت واضح نیست. استاد شهیدیحفظهالله در توضیح این عبارت چنین میفرمایند: «مراد از تعبیر شذاذ من الرجال، تضعیف این افراد نیست بلکه مقصود عذر آوردن است نسبت به اینکه همه زیاراتی که از ائمه(علیه السلام) روایت شده است را ذکر نمیکند با وجود اینکه اسم کتاب کامل الزیارات است؛ و وجه اعتذار این است که ایشان احاطه به همه روایاتی که از ائمه (علیهم السلام) وارد شده ندارد...» 15
نکته قابل توجه اینکه ظاهر عبارات مقدمه این است که پس از تألیف کتاب نوشته شده است و مسلما مقدمهای که بعد از تألیف کتاب نوشته شده باشد ارزش بیشتری نسبت به مقدمهای دارد که قبل از تألیف نوشته شده است.
بررسی ظهور مقدمه در توثیق روات کتاب
بيان شد تنها دلیلی که برای وثاقت رجال کامل الزیارات آورده شده است عبارت مقدمه این کتاب است. سه نظر اصلی در مورد مفاد این مقدمه است.
نظر اول اینکه این عبارت ناظر به توثیق تمام روات سند میباشد ولي نمیتوان این نظر را تصدیق کرد زیرا اولا عبارت ممکن است به دو معنای دیگر که در ادامه میآِید باشد و ظهور در این معنا ندارد و ثانیا حتی اگر ظهور مقدمه در این معنا قبول شود نقضهایی که موجب عدول محقق حویی(علیه السلام) شد مانع تصدیق این کلام است.
نظر دوم از این عبارت بیش از وثاقت مشایخ بلا واسطه ابن قولویه استفاده نمیشود. استاد حفظهالله در تقویت این نظریه میفرمایند: «ظاهر این است که عبارت مذکور در دیباچه کتاب فی نفسه قاصر از شمول نسبت به مشایخ با واسطه ابن قولویه(رحمة الله علیه) است زیرا برای صدق این عبارت کافی است ایشان ملتزم به نقل روایاتی باشد که با واسطه ثقات به ایشان رسیده است و لو اینکه این ثقات از اشخاص ضعیف و مجهول نقل روایت کرده باشند. شاهد این امر این است که کلام ایشان اختصاصی به روایات وارد شده از اهل بیت(علیهم السلام) در مورد زیارات ندارد زیرا ایشان میگوید: «انا لانحيط بجميع ماروي عنهم في هذاالباب ولافي غيره» و آیا احتمال دارد که ایشان احاطه به غیر آنچه مشایخش از ثقات نقل کرده باشند نداشته باشد و مشایخ ایشان از غیر ثقات هیچ نقل نکرده باشند. این امر قرینه است بر اینکه ایشان ناظر به توثیق خصوص مشایخش میباشد.» 16
نظریه سوم اینکه این عبارت نه توثیق مشایخ بلاواسطه است و نه توثیق تمام افراد سند بلکه ابن قولویه(رحمة الله علیه) میخواهد صحت مصادری که روایات خود را از آنها اخذ کرده است بیان کند (این احتمال در کلمات استاد سید محمد جواد شبیری زنجانی حفظهالله ذکر شده است) و با توجه به اینکه هنگامی که سند را معنعن تا معصوم(علیه السلام) ذکر میکند معلوم نیست کدام یک از افراد سند هستند نمیتوان وثاقت شخصی را ثابت کرد.
نتیجه گیری نهایی
همان طور که گذشت معنای اول قابل تصدیق نیست و با توجه به اینکه عبارت محتمل بین نظریه دوم و سوم است نمیتوان قائل به وثاقت روات کامل الزیارات شد.
---------------------------------------
1 . محمد فائزی، دانشآموخته مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام).
2. نجاشى، رجال النجاشي، 1365ش، ص 123.
3. سید محمدرضا سيستاني، قبسات من علم الرجال، 1437ق، ج1، ص90.
4. سيد محمد سعيد حكيم ، مصباح المنهاج، 1428ق، ج1، ص462.
5. محقق خويى، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، 1413ق؛ ذیل بحث عنبسه بن مصعب و عبد الله بن مسعود.
6. قول اقای خویی(رحمة الله علیه) قبل از عدول به مشایخ بلا واسطه.
7. قول سابق اقای سیستانیحفظه الله قبل از عدول به وثاقت بعض من وقعوا فی الاسناد.
8. نظر مرحوم تبریزی؛ محقق خویی (با تعلبقات مرحوم تبریزی)، صراط النجاة، 1417ق، ج2، ص457.
9. نظر نهایی اقای خویی(رحمة الله علیه) ونظر استاد شهیدی حفظه الله ؛ همچنین: آیت الله نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 1429ق، ج3، ص251.
10. نظر نهایی اقای سیستانی حفظه الله.
1 . محقق خويى، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، 1413ق، ج1، ص50.
12. البته اینکه یک مسأله فقهی متوقف بر صحت یک روایت باشد که آن یک روایت متوقف بر وثاقت یک راوی که آن راوی هم وثاقتش متوقف بر قبول توثیق عام کامل الزیارات باشد موارد معدودی است. نکته دیگر اینکه در چاپ جدید معجم رجال نظریه نهایی ایشان اعمال شده است.
13. سید محمدرضا سيستاني، قبسات من علم الرجال، 1437ق، ج1 ،ص102.
14. ابن قولويه، كامل الزيارات، 1356ش، ص4.
15. سایت معظم له www.shahidipoor.ir
16. همان مصدر.
قطره ای از دریای کوثر. الگوهای شخصیتی حضرت زهرا (علیها السلام)
فاطمه(علیها السلام) تجسم لیلة القدر و معنای زیبای کمال و تمثیل فرشته در صورت انسان است . فاطمه(علیها السلام)دختر و مادر برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وکوثری جاری برای کوباندن تکاثر بود.
فاطمه(علیها السلام) آزادی وآزادگی را به ما آموخت و در هجرت و جهاد از یکسو و با بیانی رسا وکوبنده از سویی دیگر، با طاغوت زمان خود جنگید .
فاطمه(علیها السلام) شهادت را نه در شعار بلکه در عمل استقبال کرد و ستم وستمگر را قابل گفتگو نمیدانست و بر آنها لعن ونفرین میفرستاد.
فاطمه(علیها السلام) اسوه زنان، بلکه بالاتر از آن، اسوه زنان ومردان، بلکه اسوه والاترین انسانها همچون مهدی صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 2
فاطمه(علیها السلام) و زندگی ایشان فرهنگی جامع برای زندگی، سعادت و شیعهگری وتقرب الی الله تعالی است.
الفبای شخصیتی ایشان فرهنگی عظیم و بی انتها است که ما به قدر توان قطرهای از زلال کوثر او را تقدیم حضورتان میداریم.
آموزش وپروش در سیره فاطمه زهرا(علیها السلام)
یکی از مسئولیتهای با اهمیت انبیا واولیای الهی سِمت معلمی ومربیگری آنان برای نسل بشریت و انتقال علوم ومعارف به آنها و تعلیم وتربیت نفوس انسانها بوده وخواهد بود. سیره فاطمه زهرا(علیها السلام) جهت علم آموزی و پرورش مؤمنان بسیار روشن و فعال است که موارد زیر گوشههایی از آن میباشد.
1. تربیت بهترین فرزندان که هریک در مقام آموزش وپرورش انسانهای بزرگ و مؤثر بودند.
2. تربیت شاگرد که علاوه بر فرزندان بزرگوارشان، افرادی مثل سلمان فارسی و فضه و تعدادی از زنان مدینه شاگرد ایشان میباشند. 3
3. پاسخ به سؤالات دینی
4. صحیفه فاطمیه و تقدیم آن به ائمه طاهرین(علیهم السلام) به عنوان پشتوانه علمی
5. انشای ادعیه، شعرها و خطبههای گوناگون در بیان حقایق توحیدی، رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ومعارف دیگر.
استفاده وبکارگیری عوامل معنوی برای حل معضلات ومشکلات
یکی از اصول حاکم بر زندگی فاطمه(علیها السلام) دخالت دادن معنوی در شئونات زندگی مادی میباشد که در جایجای زندگی آن بانوی کرامت جلوهگری میکند که از باب نمونه به چند مورد اشاره میگردد.
1- هنگامی که امام حسن وامام حسین(علیهما السلام) مریض شدند حضرت زهرا(علیها السلام) از عامل معنوی نذر برای شفای آنها بهره جست.
2- برای رفع خستگی از فعالیت خانه ،پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) را به ایشان تعلیم دادند.
برنامه ریزی در امور
یکی از نگاههای لازم به زندگی حضرت زهرا(علیها السلام)، نگاه نظم خاص و برنامه ریزی دقیقی است که بر زندگی و رفتار حضرت حاکم بوده است. برای اختصار دومورد تقدیم میشود :
1- برنامه شب قدر: حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) نمیگذاشت کسی از اهل خانه در شب قدر بخوابد و از آنان میخواست که کمتر غذا بخورند و از روز قبل آماده احیای شب قدر گردند و میفرمودند محروم است محروم است کسی که از خیرات شب قدر بهرهمند نگردد. 4
2- تقسیم کار خانه: امام باقر(علیه السلام) در ضمن حدیثی میفرماید: «حضرت فاطمه(علیها السلام) با حضرت علی(علیه السلام) پیمان بسته بود که کار خانه و خمیر کردن آرد و پختن نان و جارو کردن خانه را ایشان انجام دهد و علی(علیه السلام) نیز با ایشان پیمان بسته بود که کارهای بیرون از خانه همچون آوردن هیزم و تهیه غذا را انجام دهد.» 5
بزرگداشت شهدا با حضور در آرامگاه شهدا
فاطمه(علیها السلام) هر روز شنبه بر مزار شهدای اسلام حضور مییافت و بر سر قبر حمزه سید الشهدا میرفت و برای او طلب استغفار میکرد و درود میفرستاد. 6
این عمل زهرای اطهر(علیها السلام) علاوه بر جنبههای عاطفی و خویشاوندی که نسبت به عموی بزرگوار و ایثارگر پدرش داشت، حاکی از روح فضلیت وحقشناسی ایشان نسبت به جانبازان اسلام و نیز بیانگر احساس مسؤلیت و تعهد اجتماعی آن بانوی بزرگ نسبت به شهدا میباشد.
حجاب از دیدگاه فاطمه(علیها السلام)
امام علی(علیه السلام) در ضمن حدیثی میفرمایند نابیانی اجازه خواست و بر حضرت فاطمه(علیه السلام) وارد شد. ایشان خود را از نابینا پوشاند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «برای چه خود را از او میپوشانی در حالی که او تو را نمیبیند؟!» فاطمه(علیها السلام) فرمودند اگر او من را نمیبیند اما من او را می بینم و وی بوی مرا استشمام میکند. آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «گواهی میدهم که بی شک تو پاره تن منی.» 7 از این روایت علاوه بر پوشاندن بدن، لزوم پوشش بوی عطر زنان هم از مردان نامحرم به عنوان بخشی از حجاب فهمیده میشود.
سیاست فاطمه(علیها السلام)
حضرت زهرا(علیها السلام) برای رسواکردن باند نفاق و اتمام حجت با مردمان و دفاع از ولایت و امامت اقدامات حائز اهمیتی انجام دادند که در ذیل به چند مورد اشاره میگردد.
1- ایراد خطبه: حضرت فاطمه(علیها السلام) برای دفاع از ولایت و امامت و پس گرفتن فدک، مردم را در مسجد مدینه جمع کردند وخطبهای مستدل و مبرهن و فصیح با دلی غمگین وآهی مظلومانه و سوزان ایراد فرمودند.
2- سکوت: حضرت فاطمه(علیها السلام) تصمیم گرفت که با غاصبین خلافت سخن نگوید وتا پایان حیاتش هم بر تصمیم خود ماند. این رفتار سیاسی حضرت(علیها السلام)، تا قیامت سبب رسوایی آنها شد.
3- وصیت به دفن شبانه و مخفی ماندن قبر مطهر: فاطمه(علیها السلام) با این وصیت تمام نقشههای منافقان را به شکست مبدل کرد، زیرا قبر مخفی ایشان، در طول تاریخ، نمایانگر مظلومیت ایشان و ستمهایی میباشد که بر بیت وحی و امیرالمؤمنین(علیه السلام) واردشده است و شاهدی قطعی بر شهادت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) میباشد.
---------------------------------------
1 . سید صادق آذریان، دانشپژوه مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام).
2. «فی ابنه رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) لی اسوه حسنه»؛ فیض کاشانی، نوادر الاخبار فیما یتعلق باصول الدین، ۱۳۷۱ش، ص240.
3. رک: مهدی نیلیپور، فرهنگ فاطمیه، 1385 ش، ص24.
4. نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، 1385ق، ج1، ص282.
5. محمد دشتی، نهج الحیاة، 1372ش، صص 167- 168.
6. شیخ طوسى، تهذيب الأحكام، 1407ق، ج1، ص465.
7. محمد دشتی، نهج الحیاة، 1372ش، ص 50 و87.